Wednesday, October 25, 2017

پاره ی هیجدهم

راههای تکامل حقوق بشر در ادبیات و گذر تاریخ

اقتباس و تالیف: آراز م. فنی


iran-emrooz.net | Wed, 25.10.2017, 12:50

۲۰۱۷-۱۰-۱۸
De mänskliga rättigheternas väg, genom historien och litteraturen
Professor Ove Bring :نویسنده
خلاصه ی مقاله های پیشین:
در دو مقاله پیشین به تاریخ شکنجه؛ انواع شکنجه و نظریه های گوناگون در رابطه با شکنجه بعنوان مجازات پرداختم. یک فصل طولانی از مقاله  در رابطه با اعدام، مخالفت با اعدام، بی تاثیر بودن چنین مجازاتی در کاهش جرم و همچنین اعدام در ایران اختصاص داشت. من همچنین به ذکر نام کشورهائی که به لغو اعدام همت گذاشته اند پرداختم. در رابطه با شکنجه می شود گفت که عمومن هیچ کشوری بصورت قانونی و رسمی از شکنجه بعنوان ابزار تحقیق و یا مجازات یاد نمی کند ولی آمار نشان می دهد که حدودن در یک سوم از کشورهای عضو سازمان ملل برای گرفتن اعتراف و یا بعنوان نوعی مجازات از شکنجه استفاده می شود.
فردیت، استقلال کشورهای مستعمره و جنبشهای ملی
با این خلاصه، ورق را به فصل مهمی دیگری برمی گرانم و به رشد فردیت و آزادیهای فردی که یکی از مهمترین دستآوردها عصر روشنگری در عرصه های گوناگون اجتماعی و سیاسی بود، می پردازم. رفاه اجتماعی نسبی و رشد فردیت تاثیر جدی روی انقلابهای بزرگ سیاسی و صنعتی گذاشته و  تبعات مهمی در نوآوری سیاسی، اجتماعی و اقتصادی داشت. بنظر من رد قدرقدرتی طبیعت، قدرتهای ماورای انسانی، آگاهی به قدرت فرد/اجتماع کلید رشد استقلال سیاسی/ایدئولوژیک، رشد اقتصادی و فرهنگی واحد های انسانی/سیاسی عامل اساسی رشد تکنیکی و تکامل رفاه اتماعی و رعایت حقوق بشر در جوامع مورد نظربود/است. من در یک نوشته ی دیگر که بزودی در این نشریه چاپ خواهد شد به بررسی این مهم خواهم پرداخت!
دانیل دفو و بازیگر اصلی رمان او رابینسون کروزو بعنوان یکی از چهره های بارزی است که در توصیف قدرت فرد/فردیت و افراد نوشته شده است. می دانیم که روسو خواندن کتاب رابینسون کروزو را به امیل شخصیت اصلی کتاب خود تاکید کرد. نوشته ی دفو تاثیر زیادی نیز در مستعمره های سابق انگلیس و آمریکا داشت. آنگاه که دولت انگلیس کلنی های سابق خود را مجبور به پرداخت گمرک، مالیاتهای گوناگون و سنگین کرد، ایده ی استقلال در بالای سر هر فرد محکوم/زیردست در آمریکا و سایر نقاط دنیا به پرواز درآمد و شکل اگاهی جمعی گرفت. جمله ی “ما حق داریم سرنوشت خود را خودمان را رقم بزنیم” در اذهان و نوشته های گوناگون انعکاس داشت. تغییر شکل استقلال فردی/فردیت بعنوان یک آگاهی جمعی و ایده ی جمعی تغییرات بسیار بزرگی را در تاریخ عقاید بوجود آورد. امروزه بررسی عقاید گوناگون، تئوری استقلال و ناسیونالیسم چه در حرکتهای ناسیونالیستی و ملی اروپائی آن و چه در کشورهای مستعمره – که هدف آنها استقلال از سلطه ی کشورهای اروپائی بود – بدون چنین آگاهی و خرد جمعی امکانپذیر نبود.
روسو در نوشته های خود به این موارد بطور جدی پرداخته است. در امیل که شکل رمان نیز دارد روسو به نقش مهم آموزش و پرورش کودکان بعنوان عناصر مهم و سازنده ی جامعه ی جدید می پردازد. روسو می نویسد: “برنامه ریزی در آموزش بچه ها و جوانان و پذیرش مسئولیت و کسب دانش به تکامل انسانهای بردبار، پخته، با شعور و پرهیزگار منجر می شود”. می دانیم که شاهکار روسو، امیل که بیشتر به صورت رمان به تحریر در آمده است در رابطه با زندگی یک فرد جوان است که با آموزش و تعلیم در یک محیط طبیعی به یک تعالی فرهنگی و انسانی می رسد و از آلودگیهای جامعه ی صنعتی (بخوان بورژوازی) مصون می ماند. بدین ترتیب روسو را می توان از بنیانگذاران حرکتهای زیست محیطی امروز بحساب آورد. او در مقابل تکنیک، صنتعت و تمدنی که انسان را از خود بیگانه کرده قرار می گیرد. مارکس جوان به توضیح بیشتر این مسئله با عنوان الینه شدن انسان پرداخته و بگونه ائی بازگشت به عصر شکوفائی اولیه انسان را تبلیغ می کند.
در رابطه با مسئله ی هویت جمعی، ناسیونالیسم و استقلال سیاسی، من سالها پیش مقالاتی نوشته و در نشریه های اینترنتی چاپ کرده ام. اگرچه بررسی این مفهوم با توجه به انتخابات اخیر در اقلیم کردستان و کاتولونی اهمیت پیدا می کند، ولی موضوع این فصل از نوشته نخواهد بود. آنچه که قابل توجه است برخورد اتحادیه ی اروپا به خشونت پلیس و سربازان حکومت مرکزی است. اتحادیه ی اروپا این خشونت را یک مسئله ی داخلی اسپانیا ارزیابی می کند. یعنی ربطی به اروپا ندارد. توجه کنید که در سالهای اخیر اتحادیه ی اروپا چندین بار مداخله در امور داخلی در افغانستان، عراق، کنگو و ...را تائید کرده و پاره ائی از کشورهای عضو نیروی نظامی نیز جهت کمک به این و یا آن گروه فرستاده است!
استقلال آمریکا
یکی از اولین مناطق و یا کشورهائی که به مفهوم استقلال لباس عمومی/جمعی و نیز عملی و عینی پوشاند ایالات متحده ی آمریکای امروز و مستعمره ی انگلیس ۳۰۰ سال پیش است. افراد و نیروهای سیاسی که ساختارگرا هستند و به تغییرات در زندگی مردم بیشتر جنبه ی اجتماعی و ساختاری می دهند معمولن نقش افراد را در حرکتهای اجتماعی و انقلابی کمرنگ تر می کنند ولی باید تاکید کرد که نقش افراد بانفوذ، دانشمند، سیاستمدارو مردمگرا در تغییرات بزرگ اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مهم است. من نیازی به نام بردن از چنین افرادی نمی بینم. به تاریخ و حافظه ی خود برگردیم شمار این افراد بسیار زیاد است.
در استقلال آمریکا فردی که نقشی جالب و قابل توجه داشت توماس پین است. توماس پین چهره های اجتماعی و شغلی زیادی داشت. او زمانی کورست دوز، کارمند، معلم، ژورنالیست و ...بود و بعدها تبدیل به ایدئولوگ و سیاستمدار گشت. توماس پین سیاستمدار انقلابی و ایده ال‌گرای انگلیسی الاصل، یکی  از بنیانگذاران استقلال ایالات متحده آمریکا شد. وی بیشتر عمر خود را در آمریکا و فرانسه گذراند. در انقلاب فرانسه نیز شرکت داشت.
او در ۱۷۷۴ میلادی به مستعمرات آمریکایی بریتانیا وارد شد و به عنوان یک مقاله نویس رادیکال، با نوشته‌های قدرتمند خود به کمک انقلاب آمریکا آمد. توماس پین با نثری ساده، صریح و الهامبخش به حملات سختی علیه استبداد دست زد. او به رژیم سلطنتی انتقاد و پادشاهان را به مثابه افرادی که به‌ طرزی اجتناب‌ناپذیر با قدرت سیاسی به فساد کشیده شده‌اند، تقبیح کرد. او با تفکیکِ میان جبر دولت و جامعه‌ی مدنی، جایی که افراد عادی حیات مولد خود را پی می‌گیرند، راه خود را از متفکرین سیاسی پیشین جدا کرد. او به انتقاد کسانی که از استقلال  و بریدن از انگلستان می‌ترسیدند، نیز پاسخ گفت. پین در سالهای تبلیغی خود به نوشتن جزوه و یا اعلامیه‌ای برای برانگیختن مردم اقدام کرد. مهم‌ترین رساله‌های وی عبارتند از عقل سلیم که رساله‌ای است آتش‌افروز در حمایت از استقلال آمریکا و کتابی به نام بحرانهای آمریکا از دیگر نوشته های مشهور پین است.
عقل سلیم با جملات پرشوری به شکل زیر آغاز می‌شد:
“جامعه با خواسته‌های ما پدید می‌آید و حکومت با ضعف‌های ما… خورشید هرگز بر هدفی با ارزش‌تر از این نتابیده است… اکنون زمان افشاندن بذر اتحاد قاره‌ای است… ما تمام فرصت‌ها و حمایت‌ها را پیش‌ روی خود داریم تا اصیل‌ترین و ناب‌ترین نظام بر روی زمین را برپا سازیم … آه! شمایی که عاشق بشریت هستید؛ شمایی که جسارت دارید تا، نه تنها با استبداد بلکه با مستبد مخالفت ورزید، بپا خیزید!… ما توانِ از نو ساختنِ جهان را داریم … تولد جهان تازه نزدیک است”.
در دهه ۱۷۹۰، توماس پین بیشتر در فرانسه زندگی کرد و در انقلاب فرانسه نیز شرکت جست. وی فلسفه سیاسی خود را در کتاب  حقوق انسان - تا اندازه‌ای - در دفاع از انقلاب فرانسه نوشته شده بود مدون کرد، این کتاب در جواب دیدگاه ادموند برک دربارهٔ انقلاب فرانسه تنظیم شده بود و در عین حال همانند عقل سلیم، در حمایت از آزادی شخصی و تاکید روی سیاست حکومت محدود تنظیم شده بود.
اگرچه انگلیس در اکثر جنگها بر استقلال طلبان آمریکائی غلبه داشت ولی در نهایت جنرال بورگوینه در سال ۱۷۷۷مجبور به تسلیم شد. بنجامین فرانکلین که همراه توماس پین در فرانسه بسر می برد، در مذاکرات با دولت وقت فرانسه، توانستند به توافقی با این دولت دست پیدا کنند. نهایت این اتحاد این شد که استقلال طلبان آمریکائی بر علیه انگلیس با فرانسه متحد شدند. یکسال بعد اسپانیا نیز به این اتحاد پیوست. تلاش انگلیسی ها برای اشغال ایالات جنوبی آمریکا که بازرگانان/اشراف محل، از حکومت آنها حمایت می کردند به نتیجه ائی نرسید.
در سال ۳- ۱۷۸۲ مذاکرات بین استقلال خواهان و فرانسه از یک طرف و انگلیس ازطرف دیگر منجر به برسمیت شناختن ایالات متحده ی آمریکا شد. سپتامبر سال ۱۷۸۹ قانون اساسی آمریکا به تصویب رسید. اولین قانون اساسی دموکراتیک که حاصل مبارزات بخش عمده ی مردم یک کشور بود به ثمر رسید و اولین کنگره ی آمریکا جرج واشینگتن را به اولین ریاست جمهوری آمریکا برگزید. قانون اساسی در عمل اجرا می شد ولی به قول بعضی از کنشگران سیاسی کسری بزرگ آن کسری حقوق اساسی مردم بود. لایحه های حقوق انسانی از ویرجینا و یا موارد مشابه در قانون اساسی الحاق نشده بود.
Bil of rights:
بعد از تنظیم و تصویب قانون اساسی جیمز مدیسون نماینده ی ویرجینیا (که بعد ها چهارمین رئیس جمهور آمریکا شد) لایحه ائی را بنام “بیل آو رایتس” را به کنگره پیشنهاد کرد. این لایحه می بایست، بعنوان حافظ منافع فردی شهروندان ایالات متحده قرار گیرد. تلاشهای مدیسون در مراحل اول با شکست توام بود. او تلاش کرد پیشنهادهای خود را در ده ماده تنظیم کرده و بعنوان لایحه ی الحاقی ولی مستقل از قانون اساسی ارایه کند که از لحاظ مقام و اهمیت هموزن قانون اساسی باشد. این ده ماده بقرار زیر هستند:
۱. آزادی بیان، آزادی مطبوعات و آزادی مذهب
۲. آزادی حمل اسلحه توسط مردم. بدین ترتیب یک نیروی شبه نظامی (ملیس) می تواند حافظ نظام باشد
۳. آزادی صاحبان ملک –  در زمان صلح –  در مخالفت با ورود پلیس/نظامیان و مامورین دولت به املاک آنها و یا مصادره ی املاک آنها
۴. محافظت مردم و دارائی های آنها ازتفتیش دولتی، دستگیری ها و مصادره ی املاک توسط مامورین انتظامی
۵. حق استفاده از امکانات دولتی/قانونی برای حفظ مالکیت خصوصی، جایگزینی اقتصادی در صورت مصادره و یا استفاده از املاک خصوصی به مالکین
۶. حق استفاده از وکیل، عمومی بودن دادگاهها، حضور یک هیئت منصفه ی بیطرف، حق دسترسی به مفاد اتهامات وارده، امکان دعوت از شهود در جهت اثبات بیگناهی توسط متهمین در مراجع قضائی
۷.  حق داشتن هیئت منصفه هر فرد حقیقی و یا حقوقی که مورد اتهام قرار گیرد
۸. اخذ جریمه ها، مالیتها و مجازاتهای بالا از طرف دادگاهها و مراکز دولت مورد مداقه قرار گرفته و از اعمال بی مورد چنین مجازاتی جلوگیری شود!
۹. وجود و تصویب حقوق فردی در قانون اساسی نباید منجر به این شود که حقوق مندرج در این لایحه لغو شود!
۱۰. قوانین و ماده های حقوقی که در قانون اساسی وجود ندارد و در اینجا قید شده، و در سایر ایالتها ممنوع اعلام نشده؛ می بایست شرایط و امکان استفاده از آنها برای شهروندان فراهم شود!
استقلال آمریکا تئوریها و تاریخ روابط بین الملل را از بنیان و بطور جدی تغییر داد. این تغییرات تا به قدرت گرفتن آمریکا بعد از جنگ جهانی و تا سالهای ۱۹۶۰ مثبت ارزیابی می شد. از اوسط دهه ی ۶۰ آمریکا با مداخله در امور کشورهای آسیاسی جنوب شرقی و قبل از آن در تقابل با انقلاب کوبا تبدیل به حافظ منافع سرمایه داری بزرگ جهانی گشت. رقابت بین بلوک شرق و غرب اندکی قبل از آن شروع شده بود.
حق تعین سرنوست (استقلال) سیاسی/اقتصادی کشورهای تحت مستعمره که با آزادی آمریکا شروع شد، نتیجه ی اولین انقلابهای اجتماعی و صنعتی و یکی از دستآوردهای مهم رنسانس علمی و عصر روشنگری بود در سطح کوچک نتیجه ی آن رشد فردیت، تقویت حقوق افراد در اجتماع و استقلال فردی است. برای اولین بار مفهوم امت، بردگان و یا زیردستان حکومت در سیاستهای کلان زیر علامت سئوال برده شد.
استقلال نسبی  حوزه های قدرت در اجتماع در تئوری و در عمل و پویائی اجتماعی ساختارهای موجود قدرت را دستخوش تغییرات جدی قرار داد. منظور من از پویائی اجتماعی شکل گرفتن طبقات اجتماعی جدید از قبیل طبقه بورژوا و خرده بورژوا و نیز طبقه کارگر است. تشکیل احزاب سیاسی در عصر روشنگری همزمان با رشد فردیت منجر به رشد موسسات اجتماعی جدید شد. تقسیم عملی و تئوریک کشورها به سه موسسه ی اجتماعی و حوزه ی قدرت از این زمان شروع شد. این سه موسسه ی قدرت عبارتند از:
۱. دولتهای ملی/رفاه ملی (سیاست)
۲. موسسه ی بازار (اقتصاد)
۳. جامعه ی سازمان یافته ی مدنی (نهادهای غیر دولتی/فرهنگی)
ویژگی جوامع اروپای غربی و غرب در رشد این موسسات و استقلال نسبی آنهاست در مقابل می توان قبول کرد که عدم رشد فردیت، احزاب سیاسی و تفکیک قدرتهای اجتماعی از همدیگر می تواند یکی از عوامل مهم عقب افتادگی تکنیکی و صنتعتی در سایر مناطق دنیا بوده و به تبع آن کسری/ضعف استقلال افراد به رشد ناموزون موسسات اجتماعی نیز ختم شده است. در کشورهای کم توسعه یافته دولت (بطور عموم) جایگزین دو موسسه ی دیگر است.
استقلال دانشمندان و تحقیقات علمی و تامین هزینه های تحقیق توسط منابع اجتماعی از نتیایج رشد فردیت و موسسات سیاسی فرهنگی در جوامع غربی بود. در نوشته های تک تک پژوهشگران عصر روشنگری ما می توانیم آنالیزهای مشخص در این مورد را پی گیری کنیم. رشد آگاهی فردی و اجتماعی به استقلال عملی در این حوزه ها منجر شد.
گرچه در اوایل قرن هیجدهم امپراطوریهای اروپائی در اوج قدرت خود بودند؛ برای مثال گفته می شد که “خورشید در امپراطوری انگلیس غروب نمی کند” ولی نطفه های از هم پاچیدن این امپراطوریها در کشورهای مستعمره قدری پیش از آن شروع شده بود. حرکت بوکسرها در چین، مبارزه ی روستائیان و روشنفکران در هندوستان، مبارزات مردم آمریکای لاتین و آفریقا و مقدمه های استقلال آمریکا از جمله مثالهای بارز در این مورد هستند. با رشد جریانهای سیاسی، رشد حقوق فرد و افراد و تجارت و صنعت از موارد مهم ساختاری چنین حرکتهای استقلال طلبانه را می شود نام برد. زمین زیر پای موسسات قدرت سنتی به لرزه در آمده بود. انقلاب فرانسه نقطه عطفی در این مورد بود.
آنچه که مهم است بررسی شود نقش این انقلابها در رشد حقوق بشر چه بصورت تئوریک و چه در مطالبات گروههای اجتماعی باید باشد. من سعی خواهم کرد اگر چه کوتاه به این مهم بپردازم. اگر از تئوریهای موجود استفاده کنیم و این دوره را بعنوان مدرنیته بپذیریم و دوران قبل از آن را دور ی پیش مدرن و دوره ی بعدی را دوره ی پسا مدرن خواهد بود.
از خصوصیات دوره ی مدرن می توان از شکل گرفتن موسسات سیاسی، اقتصادی و جامعه ی مدنی نام برد. دولتهای ملی و ناسیونالیسم و مدرنیسم پدیده ائی اروپائی هستند و که امروزه با شکلهای گوناگون در سایر مناطق دنیا با آداب و رسوم کشورهای گوناگون آمیخته و برای مثال شکل چینی، هندی، کره ائی و یا ژاپنی گرفته است!
انقلاب فرانسه و حقوق بشر بعد از این انقلاب (پاره ی ۱۹)!
http://www.iran-emrooz.net/index.php/think/more/71568/

No comments:

Post a Comment