Tuesday, December 22, 2015



نگاهی به وضعیت حقوق بشر در ایران و جهان

به مناسبت ۶۷ سالگرد تصویب کنوانسیون حقوق بشر

پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۴ - ۱۷ دسامبر ۲۰۱۵

آراز فنی


Araz-Fani2s.jpg
با تشکر از دعوت مسئولین پالتاکی سازمان فدائیان خلق ایران - اکثریت و سپاسگزاری ازشرکت کنندگان محترم در جلسه ی پالتاکی می خواستم بخشی از مطالبی را که برای بحث و مداقه و برای طرح در جلسه نوشته بودم بصورت خلاصه در اینجا طرح کنم. همانطوریکه متوجه هستید عنوان صحبت بسیار وسیع و گسترده است و امکان برخورد به مسئله حتی در یک کتاب قطور هم نمی گنجد. لذا من به طرح رئوس مطالب و بصورت خلاصه و تیتر وار خواهم پرداخت. همراهان این جلسه قطعن افراد فعال سیاسی هستند و طبیعتن مشکلی نخواهند داشت که در موتورهای جستجوی اینترنتی به مطالب نقض حقوق بشر در ایران و جهان دسترسی داشته باشند لذا من از بازآفرینی این مطالب و تکرار آنها پرهیز می کنم و به نوع دیگری به مسئله نگاه خواهم کرد و آن انتقاد از شرایط موجود خواهد بود.

نبض جهان معاصر چگونه می زند:

می دانیم که شرایط حقوق بشر در ایران تابعی است از متغییری بنام سامان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی موجود در دنیا. نظم نوین جهانی! و همانطوریکه می دانید سیاستهای جاری در جهان روی شرایط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در ایران تاثیر می گذارد و برعکس. با تاکید روی این واقعیت اجتماعی مروری خواهم داشت به مسایل گوناگون بین المللی در سال/دهه ای که گذشت.

در 67 سال پیش درست در همین روزها کنفرانس سران کشورهای عضو سازمان ملل کنوانسیون حقوق بشر را در پاریس به تصویب رساندند. در این 67 سال جهان سیاست، اقتصاد و فرهنگ تغییر و تحولات جدی داشت. استقلال کشورهای تحت استعمار، قدرت گرفتن بلوک شرق، جنگ سرد بین دو بلوک شرق و غرب، فروپاشی سوسیالیسم واقعن موجود، ایجاد امپراطوری جدید سرمایه و در نهایت رشد اسلام سیاسی و تروریسم در دنیا از رئوس این تغییر و تحولات بود. با از بین رفتن جنگ سرد و فروپاشی سوسیالیسم واقعن موجود صحبت از خاتمه ی تاریخ شد (فوکویاما)، دیگران معتقد به جنگ بین تمدنها شدند (هانتینگتون) ولی اکثر متفکرین و پژوهشگران به آینده ی دموکراسی و تحقق حقوق بشر خوش بین بودند!

اکنون اما طبق گزارش های مختلف از طرف ارگانهای سازمان ملل حرکتهای دموکراتیک در اکثر نقاط دنیا درحالت رکود بسر می برد و در پاره ای از کشورهای غربی محافظه کاران و نیروهای راستگرا قدرت را بدست گرفته اند. بعد از فروپاشی سوسیالیسم واقعن موجود این اولین بار است که تعدادی از پژوهشگران روابط بین الملل صحبت از شروع جنگ جهانی می کنند. بنظر می رسد که در رابطه به خطر افتادن امنیت جهانی، رشد دموکراسی، رعایت و احترام به حقوق شهروندان جهانی باید احساس خطر جدی کرد.

ترور 128 نفر در پاریس در 13 نوامبر 2015، ترورهای مشابه قبل از آن در لبنان، ترکیه، تونس، مصر، کنیا، و ترکیه، به قدرت رسیدن دولتهای دست راستی در دانمارک، فنلاند، نروژ، اسپانیا، پرتقال، بالا رفتن درصد محبوبیت احزاب دست راستی در انگلیس، فرانسه، سوئد، هلند و نیز کشورهای اروپای شرقی چون لهستان، مجارستان، چک و اسلواک نشان از بحران جدی در سیات جهانی است. سوریه و مهاجرت بیش از پنج میلیون از شهروندان سوریه ای به کشورهای همسایه و اروپا و جنگ داخلی در عراق، افغانستان، سوریه و یمن و تنش در سایر کشورهای جنوب آسیا بحران را تعمیق می دهد. آنارشیسم قدرت توضیح دهنده ی تئوری روابط بین الملل است. 

علیرغم نرمش ایران در مقابل کشورهای غربی و آب شدن روابط سرد بین غرب و ایران/نرمش سیاسی ایالات متحده هنوز منطقه ی خاورمیانه آبستن بحران است. از طرف دیگر کنفرانس رهبران کشورهای سازمان ملل در رابطه با مشکلات محیط زیست که در اوایل دسامبر در پاریس برگزار شد سئوالی مطرح می کند که برای کنشگران حقوق بشر، حقوق مدنی و نیز سیاستمداران و روشنفکران دنیا اهمیت حیاتی دارد!

بنظر می رسد که وجود بلوک شرق و رقابت بین دو بلوک به گونه ای منجر به ایجاد امنیت نسبی در سیاست جهانی شده بود. با شکست سوسیالیسم موجود و در پانزده سال اخیر جهان شاهد حوادثی بود/ هست که در نوع خود بی نظیر هستند. یازدهم سپتامیر 2001 و انفجار دو آسمانخراش در نیویورک، کشتار عمومی در روندا که بیش از دو میلیون نفراز سکنه ی کشور جان خود را از دست دادند، اشغال افغانستان توسط آمریکا، اشغال عراق، کشتار در فلسطین اشغالی، تبدیل هندوستان و پاکستان به قدرتهای اتمی (بدون واکنش امریکا و غرب) بهار عربی و شکست حرکتهای دموکراتیک در منطقه، جنگ داخلی سوریه و ایجاد/فرم گرفتن داعش و حکومت اسلامی در عراق و سوریه، ترورهای بزرگ در اروپا (انگلیس، اسپانیا کنیا، فرانسه و ...) از جمله ی حوادث مهم هستند. بدیگر بیان جنگ سرد و جنگ گرم در اقصا نقاط دنیا در جریان است دلیلی که بطور جدی باعث نقض مستقیم و غیر مستقیم حقوق شهروندان جهان را بدنبال دارد. طبیعی است که تنش بین غرب و ایران نیز به این بی ثباتی افزوده است.

جنگ در سوریه حدود 11 میلیون از شهروندان این کشور را آواره کرده و بیش از نیم میلیون کشته و زخمی بر جای گذاشته است. بعد از جنگ جهانی دوم هیچ جنگی و یا اختلافی مذهبی/قومی این قدر به آوارگی و مهاجرت مردم منتهی نشده بود. داعش، گروه و یا فرقه ائی که خود را کشور می نامد نتیجه ی استبداد حکومت اسد و حمایت آمریکا و غرب از تروریستهای اسلامی بوده است. وضعیت عمومی در نیجریه، اکرائین، یمن، افغانستان، مصر، یمن بهتر از این نیست.

بدین ترتیب بی ثباتی اقتصادی و سیاسی در بخش اعظم جهان، مهاجرت ناشی از استبداد و بی ثباتی اجتماعی و سیاسی کشورهای مبتلا به فقر و مهاجرخیز به کشورهای مجاور و اروپا یکی از پدیده های اجتماعی است که به نقض حقوق بشر بعد دیگری داده است. هر سال بیش از پنج میلیون بچه از گرسنگی و ابتلا به مریضی های گوناگون از بین می روند. در طول سالهای اخیر نزدیک 7 هزار نفر در آبهای مدیترانه و راههای آبی افریقا و آسیا به اروپا جان خود را از دست داده اند. اروپا درهای خود را به روی مهاجرین بسته و به قلعه ائی نظامی و امن برای اروپائیان تبدیل شده است. این در حالی است که درهای سایر کشورها بروی اروپائیان و غرب بازتر از همیشه است. شرکتها، سرمایه ی جهانی و سرمایه گذاری غربیها در سایر کشورها مرزی نمی شناسد. شاید یکی از مهمترین دلایل نقض حقوق بشر وجود یک سیستم سیاسی و اقتصادی قدرت است (سیستم کاپیتالیستی) که مانع توزیع عادلانه امکانات در دنیاست.

تولید سلاحهای گوناگون کشتار جمعی در اوج خود است. ایالات متحده ی آمریکا بزرگترین تولید کننده ی سلاح و فروش اسلحه در دنیاست. هستند کسانی که معتقدند و دلیل نیز ارایه می کنند که آمریکا برای فروش سلاح های تولیده شده به ایجاد جنگ در جاهای مختلف دامن زده و با فروش سلاح های خود به بی ثباتی بیشتر و ایجاد مراکز اختلاف و رقابت بین نیروهای منطقه ای می پردازد. در طول هشت سال اخیر 5000 هزار سرباز و ارتشی آمریکا در عراق کشته شده و بیش از 600 تریلیارد دلار هزینه ی جنگ عراق بوده و طبیعی است که تولید نفت ارزان عراق و ...در اختیار این کشور قرار داشت.

منطقه و مورد بعدی که در دو دهه ی اخیر مورد توجه و مطالعه ی حقوق بشریها قرار گرفته روسیه و کشورهای تازه استقلال یافته در شوروی سابق هستند. اکرائین و جنگ داخلی در آنجا و دخالت روسیه و کشتارهای بعدی نشاندهنده عدم توجه به خواستهای انسانی و ابتدائی انسانها در این منطقه ست. قزاقستان، ازبکستان، ترکمنستان، آذربایجان از کشورهای دیگری هستند که حقوق بشر در آنجا نقض می شود. چین و ایران بیشترین تعداد اعدامی ها در جهان را دارند. ایران به نسبت جمعیت در رده ی اول جدول اعدامها قرار دارد. عربستان سعودی، ایالات متحده و پاکستان از سایر کشورهای دنیا هستند که از اعدام بعنوان وسیله ائی که برای ایجاد رعب و هراس در بین مجرمین شود، استفاده می کنند. ما می دانیم که شدید بودن مجازات و اعدام باعث کاهش جرم نشده و عملن جزو نقض حق اولیه و ابتداوی شهروندان نتیجه ی دیگری نداشت. در هیچ جای دنیا اعدام به از بین بردن جرم و جنایت منجر نشده است.

در ایران در سال 2015 بالای 1000 نفر اعدام شده اند. این رقم بالاترین رقم در 20 سال اخیر است. بنظر می رسد که ایران با عادی سازی روابط با غرب موفق شده که فشار به رعایت حقوق بشر را دفع نموده و از زیر ضرب خارج کند. با توجه به توضیخات بالا می شود این نتیجه را گرفت که انسانیت و تمدن انسانی مریض است. 

برای تحکیم دموکراسی، ایجاد رفاه اجتماعی/عدالت اجتماعی و احترام به حقوق بشر و کرامت انسانی چکار باید کرد؟ 

مفهوم حقوق بشر و تضادهای موجود بین تئوری و عمل

سیاست کشورهای غربی در رابطه با حقوق بشر دوگانه است. آنجا که به منافع و حقوق شهروندان کشورهای خودشان بر می گردد بخش اعظم حقوق بشر در قوانین اساسی این کشورها تصویب و اجرا می شود. علرغم همکاری دموکراسیهای موجود رقابت اقتصادی و سیاسی مفاهیم بهتری برای توضیح سیاستهای حاکم بر روابط بین الملل است. اتحاد نامقدسی بین قدرت های بزرگ سیاسی بین المللی (دولت های بزرگ غربی) و موسسه ی بازار که در راس آن شرکتهای فراملیتی قرار دارند در نقض حقوق بشر در سایر کشورهای دنیا عمل می کند. این اتحاد و نقض حقوق بخشن بر می گردد به خصلت و مکانیسم عمل سیستم سرمایه داری بزرگ و دولت هائی که نظام سرمایه داری و سیاستی که در خدمت چنین نظامی عمل میکند دارد. چنین اقتداری و نادیده گرفته شدن حقوق ابتدائی مردم کشورهای فقیر، و حاشیه نشینان شهرهای بزرگ اروپائی و زیردستان بطور عموم از طرف دیگر بر می گردد به پراکندگی و ناتوانی جامعه ی سازمان یافته مدنی. بدیگر بیان سیاستهای غرب در کشورهای درحال توسعه یک نوع سیاست یک بام و دو هوا است. با دو زبان گوناگون حرف می زنند.

ناسازگار/پارادوکسال با این سیاست حرکت روشنفکران، دانشمندان، زنان، سیاستمداران و جامعه ی مدنی سازمان یافته اروپائی است که در طول چند صد سال اخیر با براه انداختن بحث و بررسی و عمل اجتماعی همزمان و یا با تاخیر توانسته اند منشورهای گوناگون حقوق بشری را تدوین و به تصویب برسانند. روح اساسی این منشورها از تئوی های حقوق طبیعی و یا حقوق بشری که روی حقوق افراد تاکید داشت و دارند دور می زند.

این تحلیل از همه ی بازیگران مهم اجتماعی به دو بازیگر مهم سیاسی، اقتصادی یعنی دولت ملی، سیستم بین المللی موجود و بازار و روابط مسلط در این سیستم تاکید دارد. علیرغم پذیرش نقش فعال افراد در تعیین زندگی سیاسی و اجتماعی، در این تحلیل نقش بازیگران اجتماعی و فردی نمی تواند با قدرت موسسات بزرگی چون دولت و سرمایه همتراز ارزیابی شوند. در آنالیز مسئله ی قدرت اجتماعی، من روی ساختارها و نیروهائی قدرتی که با واسطه و یا بدون واسطه روی عملکرد افراد تاثیر می گذارند تاکید می کنم. همانطوریکه در نوشته ی پروفسور هتنه و من توضیح داده شده؛ این سامان مسلط، نظم نوینی که به گونه ای قدیمی است، در تضاد با آرمان های حقوق بشر قرار دارد و علت آن را باید در سامان سیاسی جهان که بعد از پیمان صلح وستفالی و ایجاد دولت های ملی در اروپا بوجود آمد جستجو کرد. در رابطه با ساختار قدرت در روابط بین الملل، موسسات موجود سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و عملکرد این موسسات نظریات گوناگونی وجود دارد که بطور خلاصه می شود از:

- تئوری های رئالیستی و نئو رئالیستی قدرت که محور حرکت و تحلیل آنها بر سیادت دولت در امور بین المللی قرار دارد

- نظریات لیبرالیستی که آزادی مالکیت، سرمایه و افراد، مانیفست عمل این جریان ها بوده و نیروهای شکل دهنده و موثر آن امروزه بدون هیچ گونه مانعی سیاسی و یا جغرافیائی در سطح بین المللی عمل می کنند

- و تئوری های مارکسیستی و چپ جدید که در عمل هنوز بعد از شکست سامان سوسیالیسم واقعن موجود در حالت بازسازی نظریات خود بوده و عمومن در حالت تدافعی قرار دارند، نام برد. این جریان، تضادهای اصلی را تضاد بین نیروهای بالنده و سرمایه ی بزرگ مالی می بینند. طبق این نظر، دولت (سیاست) عمومن در خدمت سرمایه عمل می کند. {2}



آن چه که مسلم است هیچ کدام از این نظریات وسامان های اجتماعی/سیاسی بدون تاثیر از هم دیگر نبوده و امروز صحبت از نظام فکری لیبرالی و یا رئالیسم سیاسی خالص امری غیر علمی است. همین طور هم است آنالیز مارکسسیم از دولت و تحلیل از منابع قدرت اقتصادی. به این آشفتگی، پراکندگی نیروهای بالنده ی طرفدار حقوق بشر و صلح طلب کشورهائی که در آنها دولت های مستبد و یا اقتدارگرا حکومت می کنند بایست افزوده شود. یکی از ویژگی های عصر ما همین سردرگمی و نامشخص بودن برنامه های عملی نیروهائی که در نوک تیز جبهه های مبارزه هستند، قرار دارد. شاید این ترفندی است از زرادخانه ی سلاحهای تئوریک سامان مسلط و شاید یک ضرورتی که بطور اتفاقی می تواند در تغییر یافتن سامان بین المللی عمل می کند.

مداخله ی قدرت های بزرگ برای ایجاد دموکراسی، که بعضن با عنوان "دخالت جهت ممانعت از نقض حقوق بشر در کشورهای بحران زده" یاد می شود یا به ضد خود تبدیل می شود؛ و بعضن فرصت طلبی سیاسی این کشورها را نشان می دهد که به نقض حقوق بشر در همان ابعاد و یا تشدید کشتار مردم و بی ثباتی عمومی کشور – زیر ضرب – مبادرت می کنند. اغلب سیاست های خارجی کشورهای لیبرال غربی با سیاست های داخلی آنها مغایرت دارد. مماشات و حمایت از خانواده ی سلطنتی در عربستان سعودی در اجرای احکام اسلامی ضد بشری، حمایت از سیاست های زن ستیزانه در اغلب کشورهای اسلامی از مصر گرفته تا پاکستان، قربانی کردن حقوق بشر بدلیل حفظ منافع اقتصادی در چین، و سایر کشورهای در حال رشد و در نهایت قربانی کردن آزادی و حقوق بشر در روسیه بدلیل حفظ امنیت بین المللی از موارد شناخته شده هستند. موارد موفق نادر هستند. در این راستا می توان از دخالت سازمان ملل در سومالی، سودان، بالکان، عدم دخالت این سازمان و دیر جنبیدن آن در، رواندی اوگاندا، یمن، سوریه، عراق و افغانستان نام برد.

از مثال های دیگر شناخته شده، سازش شرکت "گوگل"، "یاهو"، اریکسون، تلیا و ... با دولتهای ازبکستان، آزربایجان، ایران و چین در سانسور اینترنت و یا حتی افشا نام افراد سیاسی مخالف به این دولتها، حضور شرکت کاترپیلار و سایر شرکت های آمریکائی درایران، افزایش فروش کالاهای تولید شده ی اروپائی به ایران نام برد. لیست طولانی با رقم های نجومی معاملات کشورها و یا شرکت های غربی با کشورهائی که جزو لیست سیاه سازمان دیدبان حقوق بشر، امنستی و یا سایر سازمان های حقوق بشر هستند نشانی است از این سیاست یک بام و دو هوای این کشورها!

اما شاید در کشورهای لیبرال دموکراتیک غربی، بخش اعظم مفاد منشورهای جهانی حقوق بشر مصوب سازمان ملل به گونه ای در قوانین اساسی این کشورها جاری شده و اگر نه بطور کامل ولی عمومن جنبه ی اجرائی هم دارند. دراکثر این کشورها حقوق بشر که اساسن فرد را موضوع کار خود قرار داده است بعنوان دیسکورس غالب عمل کرده و حقوق جمعی و کلکتیو چون حقوق گروهای مذهبی، اقلیت های قومی – فکری و جنسیت به گونه ای مورد بی مهری بوده و یا اینکه بعنوان مبنای کار حقوق مدنی و بشری همتراز با حقوق فرد ارزیابی نمی شوند. از همین جاست جنبش برابرطلبی زنان، اقلیتهای قومی و مذهبی، همجنس گرایان، همه ی این موارد علیرغم اعلام سیاست های چند فرهنگی و لیبرال گروه هائی که قدرت مالی و سیاسی ندارند و نصف جمعیت انسانی یعنی زنان هنوز که هنوز است برای برابری حقوق خود با مردان، قوم حاکم و یا مذهب مسلط مبارزه می کنند.

این جوامع در تکامل خود برای کاهش چنین تضادهائی از جامعه ملی – قومی به جوامع چند فرهنگی وایجاد امکانات اگر نه برابر ولی تا حد امکان قابل تحمل برای سایر فرهنگ ها که می تواند در رقابت و یا تقابل با فرهنگ غالب هم باشد در دستور روز زمامداران قرار دارد. این چنین سیاست هائی هنوز در حالت جنینی و آزمایشی قرار دارند. تقسیم قدرت نیاز به ایجاد موسسات جدید قدرت دارد و متاسفانه برای ایجاد چنین موسساتی سالها ده ها سال و شاید صدها سال کار شدید سازمانگرانه و موسسه ساز نیاز هست تا که با استفاده از توزیع مجدد منابع مادی قوانینی تدوین شوند که از تقابل این دو حقوق مفهومی – ساختاری کاسته شده و به گونه ای هر دوی این مفاهیم حق داشته باشند بدون اینکه به کلیت حق آزادی، برابری و سایر حقوق فردی لطمه ای وارد شود عمل کرده و به نیازهای خود پاسخ بگیرند.

شرایط عمومی در ایران: میدانیم یکی از مهمترین ابزار دولت تئوکراتیک فعلی در ساختن ایران اسلامی، استفاده رهبران آن از همه ی ابزار قدرت در بازتولید نرمهای مذهبی و ایجاد ساختارهای سیاسی مذهب شیعه بود/است. شالوده ی این ساختارها استوار است بر تفکر عقب افتاده ی ما از تکوین جوامع انسانی و نقش متافیزیک در زندگی روزمره ی شهروندان. وجود آئینهای ایدئولوژیک سیاسی که به رشد تکنیک و اقتصاد بستگی دارد و باورهای ملی/مذهبی. حکومت با تدوین و اجرای حقوق تئوکراتیک؛ تغییرات فرهنگی که با استفاده از اعدام، شکنجه، فشار و زور توام بود بر جامعه تحمیل کرده است.

سوار بر حمایت مردم حکومت در سالهای اول انقلاب با اعدامهای جمعی رهبران سابق و بخشن نیروهای مخالف، موفق شد با ایجاد ترس و توهم بین مردم، با استفاده از تمامی ابزار تبلیغ در ایجاد چنین این نرمها موفق شود ولی تمامی اتفاقاتی که در طول سالهای اخیر می افتد نشان از فاصله گرفتن گروه های بیشتری از مردم از ايدئولوژى مسلط و نظام ولایت فقیه دارد. سئوال مهمی که بایست مطرح شود و به بررسی جدی آن پرداخته شود این است که آیا حرکت های اعتراضی و مقاومت در مقابل رژیم که ما شاهدش بودیم/هستیم امکان موفقیت و فراروئی به یک سامان دموکراتیک را دارد؟

جواب به این سئوال ساده نیست ولی با یک بررسی سطحی از وضعیت و امکانات فعلی که برآیند های یک تغییر و تحول احتمالی را در مد نظر داشته باشد، جواب می تواند دو گانه باشد. آره و نه! تغییرات در دراز مدت اجتناب ناپذیر است ولی رسیدن به تغییرات ساختاری در یک آینده ی کوتاه مشکل خواهد بود. اگرچه باور به پویا بودن جوامع سیاسی و تجربه ی تکامل اجتماعات خلاف این مورد را معنی می دهد. پس این جواب منفی بر چه داده هائی استوار است. من بدون اینکه ادعای پیش گوئی علمی در مسایل اجتماعی را داشته باشم و یا اساسن چنین پیش گوئی را بعنوان یک نظر قابل توجه قبول داشته باشم؛

معتقد هستم که برای تغییرات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در یک جامعه ای مثل ایران مجموعه ای از فاکتورها و امکانات بایست در هماهنگی باهم عمل فراهم باشد تا تغییرات مورد نیاز شکل بگیرد. در این پروسه ی درهم تنیده شده و پیچیده و در شرایط ایران، تطبیق شرایط عینی و ذهنی را با برداشت ابتدائی از نظریات آنتونیو نگری با عنوان مالتی تیود نیز می توان بیان کرد. برای تغییر ما نیاز به شرایط بین المللی مناسب (وجود یک رهبری بین المللی که فراتر از سیستم موجود عمل کند – و مجموعه شرایط اجتماعی و سیاسی داخلی، رهبری سیاسی مناسب، انتخاب زمان و مکان مناسب از شرایط عمده در چنین تغییری هستند. بدیگر بیان بدلیل ضعف جامعه ی مدنی سازمان یافته، اعتراضات خیابانی، اعتصابات در سطح خیابان خواهد ماند. جنبش سبز و قبل از آن اعتصابات کارگری و کارمندی دلایل من برای استدلال بالاست. با سرکوب مطالبات برابرطلبانه ی زنان و حرکتهای مدنی و دموکراتیک سایر اقشار میانی جامعه نتوانست – حداقل در مقطع فعلی – تاثیر جدی روی سیاست و سیاست اقتصادی کشور داشته باشد.

اگر بدیل سیاسی مناسبی برای جمهوری اسلامی ایجاد می شد یا فراهم بود؛ این حاکمیت سالها پیش می بایست دگرگون می شد.

تجربه نشان داده است که خیلی از رهبران سیاسی تغییر طلب در پروسه ی تکاملی جامعه و بعد از بدست گرفتن قدرت با درونی نشدن کار سیاسی موسسه ای و عدم کنترل سیاست از طرف موسسات دموکراتیک به دیکتاتورهای بزرگی تبدیل شده اند. نیت سیاسی افراد برای تغییر کافی نیست شرایط و موسسات دموکراتیک مناسب باید ایجاد شوند. این آن ضرورتی است که الیت سیاسی اپوزیسیون جامعه ی ما یا از درک آن عاجز بوده و یا اینکه برای ایجاد آن اقدامات پایدار موثر که بتواند اعتماد مردم را کسب کند موفق نبوده است.

در سیاست جاری کشور ما متاسفانه، نه به مفهوم و دیسکورس حقوق بشر فردی احترام گذاشته می شود و نه به دومی که حقوق کلکتیوها و گروهای عقیدتی، جنسیتی، قومی و یا مذهبی را شامل می شود. حوادثی که بر سر کنشگران یک میلیون امضا، پیروان اهل حق (دراویش)، بهائی ها و اقلیت های قومی/ملی می آید از مثال های بسیار بارز در این مورد هستند. ناگفنه پیداست که جریانهای سیاسی دگراندیش در این میان ضربه اصلی را می خورند. کشتار تابستان 67 که تقریبن بیست هفت سال پیش اتفاق افتاد و حدود 5000 هزار اعدام شدند وسیاستهای سیاست ستیزی و ضد انسانی در جمهوری اسلامی هنوز هم صدها قربانی می گیرد و تعداد زیادی از این قربانیان، افراد سیاسی بودند.

در کشور ما، در قرن بیست و یکم هنوز که هنوز است مردم نمی توانند بزبان خود آموزش به بینند و یا مدارس، تلویزیون و رسانه های عمومی بزبان بومی داشته باشند. هر حرکت درراستای استحقاق چنین حقوق ابتدائی با عنوان جدائی خواه وضد امنیت ملی سرکوب شده وکنشگران آن در سیاه چالها انداخته می شوند. میدانیم که شکنجه، سنگسار، اعدام وقتل های زیرزمینی و سایر اشکال اعمال قدرت قهرآمیز بر علیه خواسته های مدنی شهروندان امر متداول و روزمره ای است وشاید هم بعنوان نرم در آمده است. مشکلی جامعه ی بربرخواه و حقوق بشری با آن روبرو هست مرکزگرائی آنها و فراموش کردن اقلیتهای قومی/ملی و سایر دگراندیشان است. بیش از 50 درصد گزارشهائی که ارسالی به مطبوعات، مهادهای حقوق بشری خارج از کشور به استان تهران و البرز بر می گردد. در این میان انعکاس نقض حقوق ملیتهای غیر فارس/مرکز و کارگران مجموعن حدود 25 % از این کنشها را در بر می گیرد. 

اکنون که بحث و بررسی حقوق بشر و راهکارهای دموکراتیک برای بیرون رفت از سامان تک فکری و استبدادی جمهوری اسلامی دردستور روز نیروهای حقوق بشری، اجتماعی، متفکر و سیاسی جامعه داخل و خارج قرار دارد مهم است که به مسایل قومی و ملی در ایران و حقوق اقوام، ملتها و سایر تفکرات اعم از مذهبی و یا ایدئولوژیک مورد توجه و بررسی قرار گرفته و از تجربیات سایر کشورها در آنالیز آن و همچنین راه های برون رفت از شرایط فعلی استفاده کنیم. آنچه که در این مقاله مطالعه خواهیم کرد بررسی کوتاهی از تلاش های بین المللی هست که دو حوزه ی رسمی و مردمی حقوق بشری، اختلافات و چالش هائی که بر سر راه نیروهای طرفدار حقوق بشر و رشد نا موزون و دموکراتیک جامعه بین المللی هستند – اگر چه کوتاه و فشرده متمرکز میشود.

برای مطالعه ی این موضوع ترکیبی از روش های گوناگون پژوهش را باید مورد توجه قرار گیرد و این نوع آنالیز می تواند پیچیده گی و جنبه های بیشتری از مشکل را نشان دهد. روش آنالیز دیسکورسی (گفتمانی)، راهکار آنالیز مفهومی تاریخی و درنهایت راهکار برخورد ایدئولوژیک از مواردی است که می تواند مورد مداقه قرار گیرد. در نهایت باید قبول کرد که همه ی این راهکار ها در چهارچوب تحلیل انتقادی شناخت شناسانه جای می گیرند.

برای مطالعه و بهتر دیدن رابطه و میانکنش این دو مفهوم (حقوق فرد و گروه) توجه و بررسی موارد زیر ضروری است:

- حقوق بشر و مسئله ی تقسیم قدرت جهانی (شکل گرفت تئوری های حقوق طبیعی، حقوق بشر و حقوق مدنی

- آنالیزی از روابط بین الملل و تقسیم بندی های جغرافیائی، عقیدتی و سیاسی

- اشکال گوناگون اعمال قدرت و نگاهی به نظریه های قدرت

- نقش علوم در ایجاد سیستمهای اقتصادی – سیاسی و فرهنگی موجود

- بررسی تاثیر جامعه ی مدنی سازمان یافته بر موسسات قدرت

نتیجه ی کوتاه از بحث می تواند این باشد که برای تغییر در روابط قدرت در جهان، رشد دموکراسی، امنیت، پذیرش و اجرای مفاد مندرج در کنوانسیوسیونهای حقوق بشر می بایست سامان سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و روابط قدرت دگرگون شود. بدیگر بیا ن بنیانهای سامان و سیستم نظری و عملی حاکم بر جهان بایس عوض شود. این دگرگونی در عرصه اتمهای تشکیل دهند ی جوامع یعنی افراد را در بر می گیرد و مهمتر از همه باید موسسات قدرت در دست نیروهای دموکراتیک و پیشرو قرار گیرد. کنترل همه ی موسسات قدرت توسط نهادهای سازمان یافته ی مدنی ضرورتی اجتناب ناپذیر اگر خواهان اجرای عدالت اجتماعی هستیم. متاسفانه تا این هدف راه بسیار طولانی داریم ولی هدف قابل دسترس است.

Abstract

“A concept of “human rights” was coined in order to describe a better world, an ideal world that it had be organizes collectively by interventions and against aggressions and aggressors. There are some problems with this ideal world which are not depend on the meaning of the concept or the human right activist, but the existing power structures in world politics namely the nation state system, or what is called the power system after Westphalia. The hollowness of this system was revealed many years ago” (Hettne B. & Fanni A., 1998) [1].

Araz M. Fanni
_________________________

[1] – Paper presented in the 2nd Baltic Nordic Conference on Regionalism and Conflict Resolution

[2] – Miliband R. 1965. Marx and the state, Socialist register 1965; Mandel, E. 1975: staten och ideologin I senkapitalismens tidsålder and Laclau, E. 1977: politics and ideology in Marxist theory 

Saturday, December 12, 2015


De mänskliga rättigheternas väg، genom histoien och litteraturen
نوشته ی:
Professor Ove Bring 

راه تکامل نظریه‌های حقوق بشر در ادبیات و گذر تاریخگشایش:
ترور ۱۲۸ نفر در پاریس در ۱۳ نوامبر ۲۰۱۵ و کنفرانس رهبران کشورهای سازمان ملل در رابطه با مشکلات محیط زیست که در اوایل دسامبر در پاریس برگزار خواهد شد سئوالی مطرح می‌کند برای کنشگران حقوق بشر و حقوق مدنی و نیز سیاستمداران و روشنفکران دنیا اهمیت حیاتی دارد.
با علم به اینکه کنوانسیونهای حقوق بشر درست ۶۷ سال پیش در سال ۱۹۴۸، در همین ماه‌ها و در پاریس (قصر شایو) به تصویب اعضای مجمع عمومی سازمان ملل رسید و فصل جدیدی در رابطه با حقوق بشر و روابط دولت‌ها، با مردم و گروههای اجتماعی/سیاسی را ترسیم کرده و پروسهٔ جدیدی را در تکامل جوامع گشود – با توجه به حوادث جدید در خاورمیانه/شمال افریقا - این سئوال را ایجاد می‌کند که دلایل عدم موفقیت جامعه بین المللی در ایجاد امنیت بین المللی، صلح و توسعه کدام هستند؟
سلسله مطالبی که بعد از این بصورت سلسله مقاله هائی، ماهی یکبار ارایه خواهد شد بخشن در سمینارهائی با حضور اعضای جامعه دفاع از حقوق بشر ودموکراسی در ایران سوئد مطرح شده سپس در رادیوی «صبح شنبه با شما در یوته بوری» سوئد پخش شده‌اند. هدف مطالعه و بحث در رابطه با راههای تکامل حقوق بشر در تاریخ و ادبیات را بعهد خواهد گرفت با این تاکید که مطلب خلاصه شده مطالب کتاب بود و سعی خواهد شد که با روحیات خواننده ایرانی تطبیق داده شود.
تدقیق مرزهای حقوق مدنی با حقوق بشر و نیز ارایه راهکارهای عملی جهت پیشبرد کنشهای حقوق بشری ضرورت پایه ائی تدارک این گفتار‌ها را تشکیل می‌دهد. من در رابطه با تئوریهای حقوق بشر، چگونگی جاری شدن آن‌ها در بین مردم، استقلال ارگانهای حقوق بشری مقاله‌های مختلفی را نوشته‌ام. متاسفانه متفکرین، کنشگران ایرانی حقوق بشر در عمل و در آنالیزهای خود بیشتر به کنش‌ها و یا واکنشهای حقوق بشری بسنده می‌کنند و بررسی تاریخی تکامل حقوق و فقر نوشته‌های تئوریک در بین ما مشخص است. امیدوارم که اقتباس و تالیف این اثر قدم کوچکی در تشویق علاقمندان این راه باشد.
از مسئولین جامعهٔ و شنوندگان رادیو صبح شنبه بطور ویژه و سایر رادیو‌ها بطور عموم که امکان باز پخش این گفتار‌ها را برای من و جامعهٔ دفاع از حقوق بشر و دموکراسی در ایران فراهم آورده‌اند سپاسگزاریم. همراهی و همدلی این دوستان در پخش گزارش‌ها و اینکه فرصتی دادند تا گوشه ائی از فعالیتهای خود/جامعه ارایه داده، اطلاعیه‌های مربوط به حقوق بشر را به اطلاع شما برسانیم و در ضمن در بحث‌ها و گفتارهای رادیوئی برای توضیح و تدقیق کنوانسیونهای حقوق بشر شرکت کنیم سپاسگزارم. من/ما مدیون این همکاری‌ها هستیم و این فرصت‌ها ارج می‌گذاریم.
بحث‌ها تاکنونی من بیشتر یا مقطعی بود که بصورت کوتاه جوابگوی احتمالی پاره‌ای از سئوال‌ها مطرح شده بود و یا اینکه واکنشی بود. ولی آنچه که بعد از این پیش خواهیم برد کار بسیار پایه‌ای و بادوام خواهد بود. به تاویل من! کتابی که در صدد ترجمه و ارایه خلاصه ایی از آن هستیم بیش از ۶۰۰ صفحه حجم دارد و کار بسیار بزرگی خواهد بود. من نمی‌دانم که چند برنامهٔ رادیوئی را پرخواهد کرد، مطالعه، ترجمه و بازنویسی آنچه حجمی و یا وقتی خواهد گرفت ولی این شاید هدیه و ارثی باشد که مایل هستم به کنشکران مدنی/حقوق بشری و سایر شهروندانی که در این راه می‌کوشند تقدیم کنم. من امیدوارم که شنوندگان رادیو و شما خوانندگان عزیزحوصلهٔ این گفتارهای مبسوط را داشته باشید!
آشنائی مختصر با نویسنده و کتاب:
نویسندهٔ کتاب اووه برینگ پروفسور حقوق بین الملل و استاد دانشگاه استکهلم سوئد است. ایشان کتابهای کار‌شناسی متعددی در رابطه با حقوق بین الملل و نیز مسایل حقوق اروپا تدوین کرده‌اند. اووه برینگ در نوشتن این کتاب از همکاران و کارشنان گوناگون استفاده کرده که ذکر نام و تخصص آن‌ها کمکی به درک موضوع نخواهد داشت لذا سانسور می‌شود. پروفسور برینگ بعد از توضیحات مقدماتی روشهای تحقیقی، کتاب خود را با برگزاری یکی از مهم‌ترین مجمعهای عمومی سازمان ملل که در سال ۱۹۴۸ در پاریس برگزار شد شروع می‌کند. اما قبل از اینکه به بررسی، و بحث و اطلاع دهی در رابطه با کتاب و محتوای آن بپردازم لازم است نگاهی به شرایط سیاسی/اقتصادی موجود بیاندازیم. بدیگر بیان شرایط سیاسی اقتصادی جهان و حقوق بشر!
نبض جهان معاصر چگونه می‌زند:
انسانیت و تمدن انسانی مریض است. در پانزده سال اخیر جهان شاهد حوادثی بود/ هست که در نوع خود بی‌نظیر هستند. یازدهم سپتامیر ۲۰۰۱ و انفجار دو آسمانخراش در نیویورک، کشتار عمومی در روندا که بیش از دو میلیون نفراز سکنهٔ کشور جان خود را از دست دادند، اشغال افغانستان توسط آمریکا، اشغال عراق، کشتار در فلسطین اشغالی، تبدیل هندوستان و پاکستان به قدرتهای اتمی (بدون واکنش امریکا و غرب) بهار عربی و شکست حرکتهای دموکراتیک در منطقه، جنگ داخلی سوریه و ایجاد/فرم گرفتن داعش و حکومت اسلامی در عراق و سوریه، ترورهای بزرگ در اروپا (انگلیس، اسپانیا کنیا، فرانسه و...) از جملهٔ حوادث مهم هستند. بدیگر بیان جنگ سرد و جنگ گرم در اقصا نقاط دنیا در جریان است دلیلی که بطور جدی باعث نقض مستقیم و غیر مستقیم حقوق شهروندان جهان را بدنبال دارد. طبیعی است که تنش بین غرب و ایران نیز به این بی‌ثباتی افزوده است.
جنگ در سوریه حدود ۱۱ میلیون از شهروندان این کشور را آواره کرده و بیش از نیم میلیون کشته و زخمی بر جای گذاشته است. بعد از جنگ جهانی دوم هیچ جنگی و یا اختلافی مذهبی/قومی این قدر به آوارگی و مهاجرت مردم منتهی نشده بود. داعش، گروه و یا فرقه ائی که خود را کشور می‌نامد نتیجهٔ استبداد حکومت اسد و حمایت آمریکا و غرب از تروریستهای اسلامی بوده است. وضعیت عمومی در نیجریه، اکرائین، یمن، افغانستان، مصر، یمن بهتر از این نیست.
بدین ترتیب بی‌ثباتی اقتصادی و سیاسی در بخش اعظم جهان، مهاجرت ناشی از استبداد و بی‌ثباتی اجتماعی و سیاسی کشورهای مبتلا به فقر و مهاجرخیز به کشورهای مجاور و اروپا یکی از پدیده‌های اجتماعی است که به نقض حقوق بشر بعد دیگری داده است. هر سال بیش از پنج میلیون بچه از گرسنگی و ابتلا به مریضی‌های گوناگون از بین می‌روند. در طول سالهای اخیر نزدیک ۷ هزار نفر در آبهای مدیترانه و راههای آبی افریقا و آسیا به اروپا جان خود را از دست داده‌اند. اروپا درهای خود را به روی مهاجرین بسته و بع قلعه ائی نظامی و امن برای اروپائیان تبدیل شده است. این در حالی است که درهای سایر کشور‌ها بروی اروپائیان و غرب باز‌تر از همیشه است. شرکت‌ها، سرمایهٔ جهانی و سرمایه گذاری غربی‌ها در سایر کشور‌ها مرزی نمی‌شناسد. شاید یکی از مهم‌ترین دلایل نقض حقوق بشر وجود یک سیستم سیاسی و اقتصادی قدرت است (سیستم کاپیتالیستی) که مانع توزیع عادلانه امکانات در دنیاست.
تولید سلاحهای گوناگون کشتار جمعی در اوج خود است. ایالات متحدهٔ آمریکا بزرگ‌ترین تولید کنندهٔ سلاح و فروش اسلحه در دنیاست. هستند کسانی که معتقدند و دلیل نیز ارایه می‌کنند که آمریکا برای فروش سلاح‌های تولیده شده به ایجاد جنگ در جاهای مختلف دامن زده و با فروش سلاح‌های خود به بی‌ثباتی بیشتر و ایجاد مراکز اختلاف و رقابت بین نیروهای منطقه‌ای می‌پردازد. در طول هشت سال اخیر ۵۰۰۰ هزار سرباز و ارتشی آمریکا در عراق کشته شده و بیش از ۶۰۰ تریلیارد دلار هزینهٔ جنگ عراق بوده و طبیعی است که تولید نفت ارزان عراق و... در اختیار این کشور قرار داشت.
منطقه و مورد بعدی که در دو دههٔ اخیر مورد توجه و مطالعهٔ حقوق بشری‌ها قرار گرفته روسیه و کشورهای تازه استقلال یافته در شوروی سابق هستند. اکرائین و جنگ داخلی در آنجا و دخالت روسیه و کشتارهای بعدی نشاندهنده عدم توجه به خواستهای انسانی و ابتدائی انسان‌ها در این منطقه ست. قزاقستان، ازبکستان، ترکمنستان، آذربایجان از کشورهای دیگری هستند که حقوق بشر در آنجا نقض می‌شود. چین و ایران بیشترین تعداد اعدامی‌ها در جهان را دارند. ایران به نسبت جمعیت در ردهٔ اول جدول اعدام‌ها قرار دارد. عربستان سعودی، ایالات متحده و پاکستان از سایر کشورهای دنیا هستند که از اعدام بعنوان وسیله ائی که برای ایجاد رعب و هراس در بین مجرمین شود، استفاده می‌کنند. ما می‌دانیم که شدید بودن مجازات و اعدام باعث کاهش جرم نشده و عملن جزو نقض حق اولیه و ابتداوی شهروندان نتیجهٔ دیگری نداشت. در هیچ جای دنیا اعدام به از بین بردن جرم و جنایت منجر نشده است.
در ایران در سال ۲۰۱۵ بالای ۱۰۰۰ نفر اعدام شده‌اند. این رقم بالا‌ترین رقم در ۲۰ سال اخیر است. بنظر می‌رسد که ایران با عادی سازی روابط با غرب موفق شده که فشار به رعایت حقوق بشر را دفع نموده و از زیر ضرب خارج کند.
نسبی گرائی فرهنگی و حقوق بشری‌ها:
تعدادی از فعالین سیاسی افراطی حقوق بشری‌ها را به نسبی گرائی فرهنگی متهم می‌کنند. دلیلش را حمایت ما از آزادی مذهب عنوان می‌کنند. این موضوع می‌تواند بحث جدی در رابطه موضع حقوق بشری‌ها با مذاهب و آئینهای سنتی باشد. خیلی وقت‌ها کردار، رفتار و آئینهای معتقدان به مذهب فرسنگ‌ها از حقوق بشر فاصله دارد. از آن جمله هستند ختنه کردن دختران، نگرش مردسالارانه به زنان، نوع برخورد به تکنیک، عدم باور به روابط برابر حقوق بین همهٔ عقاید و مذاهب. عدم توجه و باور افراطیون مذهبی به دموکراسی و رعایت آئینهای دموکراتیک در کار، خانه، و بین نسل‌ها و قشر‌ها و استفاده از خشونت برای به کرسی نشاندن عقاید خود، از مثالهائی هستند که انتقاد باورمندان به مدرنیسم و سکولاریسم را به مذهبی‌ها را تشدید می‌کند. شکاف بین دموکرات‌ها و مذهبی‌های ارتدوکس شاید هیچ وقت این قدر عمیق و وسیع نبود. ایران و عربستان نمایندهٔ بزرگ کشورهایی هستند که به مجامع بین المللی حقوق بشر فشار می‌آورند که احترام به آئینهای مذهبی را در منشورهای حقوق بشر قید کنند. این شامل همهٔ سنتهای دینی می‌شود از آن جمله ازدواج دختران خردسال. غرب نیز با این کشور‌ها معامله گرانه عمل می‌کند.
به باور سکولار‌ها آزادی بی‌قید و شرط مذهب و باور به مبادی سنتی و مذهبی در تضاد با حقوق آزاد شهروندی قرار می‌گیرد. بخصوص نیروهای فناتیک مذهبی چون داعش و یهودیهای ارتدکس به هیچ یک از رسوم مدرن انسانی و دموکراتیک باور ندارند. از طرف دیگر هیچ آئینی نمی‌تواند خود را تنها تاویل کنندهٔ حقیقتهای انسانی و علمی بداند.
بنظر ما، مردم در انتخاب ایدئولوژی و مذهب آزاد هستند و هیچ کسی با هیچ قدرتی نمی‌تواند این آزادی انتخاب را صلب کند. آنچه سلب کردنی است استفاده از خشونت در پیشبرد آئینهای مذهبی است و عدم احترام کنوانسیونهای حقوق بشر که در آن حقوق افراد و جمعیت‌ها بطور مشخص توضیح داده شده است. بدین ترتیب حقوق برابر شهروندی تنها معیار مقایسه می‌تواند باشد. هیچ ایدئولوژی و یا مذهبی نمی‌تواند باعث برتری و یا تقلیل مقام انسانی دارندگان آن‌ها قرار گیرد. با این مقدمهٔ کوتاه به نوشتهٔ آقای اوه برینگ بر می‌گردم.
پرولوگ: سال ۱۹۴۸
دسامبر سال ۱۹۴۸ پایتخت فرانسه پاریس شاهد تجمع بسیار بزرگی بود. پاریس میزبان مجمع عمومی اعضای کشورهای عضو سازمان ملل را بعهده گرفته بود. امید و انتظار ویژه‌ای در فضا موج می‌زد. این همایش بزرگ برای فرانسه و پاریس اهمیت بسیار زیادی داشت. این مجمع نه تنها پاریس بلکه شهر پاریس بعد از اشغال این شهر توسط نیروهای آلمان فاشیستی بسیار فرسوده شده و خرابیهای ناشی از جنگ جهانی دوم، جنگهای پارتیزانی بخشهائی از شهر را به ویرانه تبدیل کرده بود. در خیابان‌ها هنوز علایم و نوشته هائی از اسامی آلمانی و یا علایم نظامی که نشان از اشغال شهر داشت به چشم می‌خورد.
دیوارهای قصر شایو در ساحل رود سن روبروی برج ایفل از تردد میزبانان و میهمانان و نور چراغهای نئون رنگ خاصی گرفته بود. تدارک یک جشن و همایش بزرگی در حال شکل گرفتن بود. باید تصریح کرد که قصر شایو قدمت زیادی نداشت. دو سال قبل از جنگ بعنوان یک مجموعهٔ بزرگی از فضای سبز که بخشهای زیادی از بنای آن از مرمر ساخته شده بود و قرار بود بعنوان کتابخانه استفاده شده و محل نمایش کارهای هنری و فرهنگی و سایر فعالیتهای مشابه را در خود جای دهد.
تدارک کنفرانس اعضای سازمان ملل از اوسط سپتامبر شروع شده و دیپلومات‌ها و کار‌شناسان مشغول آماده کردن پرتکل‌ها و کنوانسیونهای گوناگون بودند. کمیته‌ها و گروه‌های مختلف به بحث و بررسی نظریات و پیشنهادهای رسیده مشغول بودند. اگرچه جنگ سرد غیر مترقبه و بلافاصله بعد از خاتمهٔ جنگ گرم ویرانگر شروع شده بود و نیروهای ارتش شوروی قسمتهای شرقی برلین را تصرف کرده و نیروهای نظامی خود را در آنجا مستقر کرده بود، ولی هنوز روابط آمریکا و شوروی و سایر همپیمانان این دو قدرت بزرگ بعد از جنگ بطور جدی آسیب ندیده بود. پیش بینی می‌شد که مذاکرات علیرغم تنشهای موجود نتیجه بخش باشد.
رسانه‌های خبری هر قدر زمان به روزهای ۹ و ۱۰ دسامبر نزدیک می‌شد هیجان بیشتری از خود نشان می‌دادند. در مجمع سازمان ملل حدود ۵۲ نماینده و یا عضو حضور و شرکت داشتند که این موضوع نشان دیگری بود از وخامت اوضاع بین الملل. بلوک سوسیالیستی شرق در مقابل سرمایه داری غرب نیرو آرائی کرده و کشورهای جنوب نمایندگی خود را تنها در آمریکای لاتین پیدا می‌کردند. هندوستان وچین یا تازه استقلال یافته و یا قدمهای جدی بسوی استقلال بر می‌داشتند. اکثر کشورهای آفریقائی و پاره‌ای از مناطق آسیا هنوز در تارپود سیستم کلنیالیستی غرب اسیر بودند.
افراد و نهادهائی که در تدوین منشور اولیهٔ حقوق بشر نقش تعین کننده داشتند:
برای بررسی تاریخ تکوین حقوق بشر در عصر مدرن می‌توان به چند پدیهٔ موازی یعنی پروسه‌های موازی تکامل نظریات علمی و اجتماعی دورهٔ روشنگری و نظریات متفکران نامی آن چون روسو، جان لاک، استوارت میل و سایر متفکرین از یک طرف و تکامل پرنسیبهای سیاسی لیبرالیسم از یک طرف و از طرف دیگر تفکر کمونیستی و سوسیالیستی که در ‌‌نهایت به انقلاب در روسیه منجر شد مورد توجه قرار گیرد. سازمان ملل متحد بر ویرانه‌های سازمان اتحاد ملت‌ها (پدر سازمان ملل) استوار بود. در بررسی تکامل کنوانسیونهای حقوق بش بایست، به استقلال آیالات متحده و تدوین قانون اساسی آن، انقلاب فرانسه و نتایج حاصله که به انقلاب روسیه و سایر انقلابهای مشابه ختم شد باید مورد توجه قرار گیرد. تضاد اساسی در این زمان بین اروپای مسیحی/کلنیالیستی و حکومت ترکهای عثمانی از یک طرف و تضادی بین سیستم استعماری با کشورهای در حال استقلال از طرف دیگر به رشد تفکر آزادیخواهی دامن زد – نطفهٔ اصلی تمامی نهضت‌ها و احزاب سیاسی موجود در این دوره شکل گرفت – البته به این تضاد می‌توان اختلافات غرب با روسیه را نیز اضافه کرد.
آنگاه که برنامه و اساسنامهٔ ساختار سازمان ملل در ماه جولای سال ۱۹۴۵ در سان فرانسیسکو تصویب شد کشورهای عضو سازمان ملل، کلیت منشوری را که برابری زن و مرد و حقوق برابر افراد در مقابل هم و قوانین بین اللملی را پیش بینی می‌کرد تصویب کردند. در اساسنامه پیش بینی شد که منشورهای حقوق بشر در اسرع وقت تدوین و تصویب شوند. بغیر از الینور روزولت و کمسیون حقوق بشرتحت رهبری وی، رنه کاسین، رافائل لمکن دو فیلسوف بزرگ و شناخته شده یکی از چین به اسم پ. س. چان که دیپلمات نیز بود و دیگری چارلز مالک از لبنان در تدوین منشور حقوق بشر شرکت داشتند. چانگ نمایندهٔ آئین بودا بود و مالک فیلسوفی از کشورهای عربی با تسلط به فلسفهٔ عقلگرایانهٔ غربی. می‌شود گفت که شاید بگونه‌ای هر دو تمدن را نمایندگی می‌کرد. چانگ کثرت گرا بود و برای یک منشور کثرتگرا مبارزه می‌کرد ولی مالک که شاگرد فیلسوف آلمانی هایدگر بود بیشتر نمایندهٔ فلسفه و تفکر غرب بود.
در پاریس آنچه که در دستور بحث قرار داشت قسمتهای سیاسی، انسانی و اجتماعی پیش نویس بود. قرار بود در پلنومی که در ۱۰ دسامبر برگزار می‌شود همهٔ منشور یعنی آزادیهای ابتدائی بشر و پیش نویس اجتماعی و انسانی مورد رای گیری قرار گیرد. الینور روزولت (۱۹۶۲- ۱۸۸۴) همسر رئیس جمهور پیشین آمریکا در راس کمیسیونی قرار داشت که اعضای آن مسئولیت تهیهٔ پیش نویس اولیه پیمان جهانی حقوق بشر را بعهده داشتند. یکی از پایه‌های کار کمسیون و الینور روزلت گنجاندن چهار بند و مادهٔ مهم که در حقوق بشر آمریکائی حضور داشتند دردل این قطعنامه، بعنوان زیربنای کار در نظر گرفته شده بود.
همزمان با این کمیسیون و تلاشهای افراد مشخص دیگری، سازمان یونسکو در سال ۱۹۴۷ ماموریت گرفت که از کشورهای عضو و روشنفکران، سیاستمداران و مبارزین حقوق انسانی برای تکمیل پیش نویس موجود نظرخواهی کند. پیشنویس به کشورهای عضو، فرهنگهای غیر غربی – هندی، بودائی، اسلامی – و شخصیتهای مهم سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ارسال شد. یک فیلسوف چینی پیرو آئین کنفوسیوس، یک شاعر بنگالی، ماهاتما گاندی، بنودت کوره فیلسوف ایتالیائی و نویسندهٔ مشهور انگلیسی آلدوس هاکسلی مطالبی را در تائید و یا تکمیل منشور فرستادند و با این پیشنهاد‌ها یونسکو و اعضای کمسیون حقوق بشر نتیجه گیری کردند که منشوراز خیلی از فرهنگهای موجود الهام گرفته و آن‌ها اکنون می‌توانند با اطمینان بیشتری به تصویب منشور اقدام کنند.
همزمان با این منشور طرح دیگری توسط فرد تقریبن غیر وابسته به حزب سیاسی و یا جریان خاص، که در فرهنگ سیاسی متداول از آن‌ها بعنوان لابیست نام برده می‌شود منشوری را تهیه و تدوین کرده بود که سال‌ها در کنفرانسهای گوناگون مورد بحث و مذاکره قرار گرفته بود. این فرد رافائل لمکین (۱۹۵۹- ۱۹۰۰) نام داشت.
رافائل لمکین در سال ۱۹۰۰ در یکی از روستاهای روسیه تزاری و در یک خانوادهٔ یهودی/لهستانی بدنیا آمد. در سال ۱۹۳۳ وارد دانشگاه حقوق در آلمان شد. سالهای زیادی از عمر خود را صرف مطالعه و مبارزه جهت افشای نسل کشی ارامنه کرد. تلاش پیگیری را برای تصویب منشوری بر علیه کشتار مردم پیش برد. چند سال در استکهلم بعنوان استاد تدریس کرد و بعد به آمریکا عزیمت نمود.
رافائل نه دیپلومات بود و نه سیاستمدار، بلکه حقوقدان، کنشگر، علاقمند/دردمند و لابیگری زرنگ بود با خود پیمان بسته بود تا بر علیه کشتارهای سیستماتیک دولتی مبارزه کرده و راهکارهای مناسبی برای مقابله با آن پیدا کند. بنظر او بهترین راه حل، یک مبارزهٔ بین المللی بود. نا‌گفته نماند که فامیل لمکین از قربانیان جنگ جهانی بودند. بهر صورت او در آمریکا با فرانکلین روزولت آشنا شد و این مبنای در دستور قرار گرفتن قطعنامهٔ پیشنهادی ایشان در مجمع عمومی سازمان ملل شد.
در یکی از کار‌هایش که باعنوان برخورد به «جنایات وحشیانه دولت‌ها» نامگذاری کرد و به کنسول سازمان ملل متحد در مادرید ارایه داد رافائل سعی کرد موضوع نسل کشی را بعنوان هم یک موضوع حقوق انسانی بین المللی و هم بعنوان یک تئوریک سیاسی بین المللی که می‌بایست در مجمع ملل تصمیم گرفته شود تبدیل بکند. البته این بیانیه با شکست رو به رو شد و کارهای حقوقی‌اش از جانب دولت لهستان مذمت شد زیرا آن زمان دولت لهستان سعی در مصالحه با نازی‌های آلمانی داشت.
در ‌‌نهایت لمکین که همکاری نیز با رنه کاسین و الینور روزولت داشت – بخشن رقیب نیز بودند – قطعنامه/ معاهده ائی را با حمایت ایالات متحده تسلیم مجمع عمومی کرد بعد‌ها با عنوان جنایت علیه بشریت و یا قطعنامه بر علیه نسل کشی مشهور گشت.
این پیمان بیشتر به جنبه‌های فیزیکی مجازات و یا منع چنین احکامی تاکید داشت. جنبه‌های مهمی از این قطعنامه:
... هر عملی که با هدف از بین بردن کل یا جزئی از یک جامعه با هویت ویژهٔ گروهی، نژادی، قومی، ملی یا مذهبی باشد، از جمله:
- کشتن افراد متعلق به گروه ویژه – برای مثال یهودیان، دیاسپورای قومهای دیگر
- وارد ساختن آسیب جسمی یا روانی شدید به اعضای گروه؛
- تحمیل شرایط زیستی بسیار سخت و عمدی بر اعضای گروه که هدف آن نابودی همهٔ گروه یا جزئی از آن باشد
- تحمیل روشهایی برای پیشگیری از زاد و ولد در گروه
- انتقال تحمیلی کودکان متعلق به یک هویت مشخص به گروه دیگر می‌بایست بعنوان یک اقدام جدی بر علیه بشریت تلقی شود
رنه کاسین
رنه کاسین حقوقدان یهودی اصل که در دفتر ژنرال دوگل در لندن کار می‌کرد و بعد‌ها جایزهٔ صلح نوبل را دریافت کرد از افراد بسیار موثر دیگری بود که در تدوین متون اولیه منشور حقوق بشر نقش مهمی داشت. پاره‌ای حتی تا آنجا پیش رفته‌اند که ایشان را بعنوان پدر منشور معرفی می‌کنند. از سایر شخصیت‌ها و کنشگران حقوق بشر جهان موسوم به سوم می‌توان از خانم می‌نروا برناردینو از جمهوری دومنیکن هانسا مهتا از هندوستان، وو. یی. فانگ از چین و برتا لوتز از برزیل نام برد.
اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر در ۱۰ دسامبر سال ۱۹۴۸ در قصر شایو در پاریس با ۴۸ رای موافق و ۸ رای ممتنع، بدون رای مخالف تصویب شد. عربستان سعودی، شوروی و شش کشور از بلوک شرق رای ممتنع به منشور دادند. این منشور شامل یک مقدمه و ۳۰ ماده بود که حاوی مفادی اساسی و مهم در رابطه با حقوق سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، مدنی و فرهنگی را در بر داشت. می‌شود گفت که سایر میثاقهای حقوق بشر مصوب سازمان ملل در توضیح و تکمیل مفاد منشور جهانی حقوق بشر دور می‌زند..
همانطوریکه من بعدن به توضیح پروسهٔ تکامل این سند‌ها خواهم پرداخت در ۹ و ۱۰ دسامبر سال ۱۹۴۸ دو منشور تصویب شد. دومی منشور جهانی حقوق بشر نام گرفت و اولی که بصورتهای گوناگون در اتحادیه‌های سیاسی منطقه‌ای و در سطح بین کشوری جهت اقدام و قانونی شدن ارسال شده بود در ‌‌نهایت در نهم دسامبیر ۱۹۴۸ تصویب شد و بعد‌ها پایهٔ حقوقی سازمان آی. سی. سی. و پیمان کشتار علیه بشریت نام گرفتند.
چهار چوب و محتوای مفاد میثاق جهانی حقوق بشر:
مواد ۱- تا سه حقوق انسانی را بصورت کلی تعریف می‌کنند. مواد ۳ تا ۲۱ حقوق سیاسی و مدنی را در بر گرفته و تعیین می‌کنند. مواد ۲۲ تا ۲۷ بیشتر حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را تحت پوشش قرار می‌دهند و ۲۸ تا ۳۰ در توضیح آن شرایط معین اقتصادی، حقوقی و سیاسی است که تحقق این مفاد را در شرایط بین المللی و ملی می‌سر می‌سازد. این مفاد مرز بین حقوق فردی و جمعی را نیز تا حدودی تعین کرده با این توضیح که آزادیهای فردی نباید به از بین رفتن آزادی‌های اجتماعی منجر شود و بالعکس. با توجه به اینکه منشور اولیه و پیمانهای بعدی مفاد حقوقی و اخلاقی عمومی هستند که بصورت قطعنامه ملل عضو صادره شده‌اند، اعتبار حقوقی و قانونی آن‌ها زمانی رسمیت پیدا می‌کند که مورد پذیرش کشورهای عضو شده و در قوانین داخلی و فرهنگ اجتماعی آن‌ها نهادینه شوند.

از تاریخ اگر درسی گرفته باشیم، این است که درسی از تاریخ نگرفته‌ایم (هگل)
تمدنهای بین النهرین و شکل گرفتن مجازات دولتی و تنظیم روابط حقوقی مردمدر فصل دوم کتاب آقای برینگ به معرفی حقوق شهروندان/مردم در تمدنهای بین النهرین و دورهٔ فرانروائی حامورابی پادشاه بابل و تمدنهای بعدی یعنی حکومتهای آشوری‌ها، هخامنشیان – کوروش – یهودی‌ها، تمدن مصر و... می‌پردازد. در این بررسی برینگ می‌نویسد که قوانین دورهٔ حامورابی و پاره‌ای از احکام دین یهودی که با ۱۰ فرمان موسی شروع شده و نیزسنگنوشته/لوحهٔ باقی مانده از کوروش بعنوان مترقی‌ترین احکام حقوق آن دوره یاد می‌کند. رگه هائی از حقوق تجارت، مالکیت و حقوق مدنی را در میان احکام ظالمانه می‌شود پیدا کرد. آنچه که مسلم است مطالعهٔ مجازات و حقوق کیفری باقیمانده از این دوره بطور مشخص بر دوام و ادامهٔ چنین مجازاتهائی در قوانین امروز دلالت دارند.
آنچه که قابل توجه است این است که مجازات و کیفر اعدام بسیار ساده صادر می‌شد. خشن‌ترین و خونریز‌ترین دورهٔ تاریخی این مقطع از تاریخ انسانی حکومت آشوری‌ها عنوان می‌شود. فراموش نکنیم که در خیلی از موارد احکام کیفری می‌توانست سلیقه‌ای باشد و قوانینی که توسط پادشاهان، کشیشان و سران ارتش صادر می‌شد توسط مجامع قانونگذاری و یا مردمی تصویب نشده بود. باور به اینکه این احکام توسط خداوند ارسال شده نیز سادلوحانه خواهد بود. چرا که شباهتهای قوانینی که در دورهٔ حامورابی که او نیز صد البته اصل آن‌ها را به خدایان خود نسبت داده، زیاد است و سندی علمی/منطقی به الوهیت احکام مندرج در تورات و یا آشوری دلالت ندارد. پایه‌های این احکام انسانی بوده وشباهت‌های این قوانین باهم دیگر نیز بسیار زیاد است.
مرور این احکام و قوانین دل به ساده بودن ساختارهای اجتماعی و طبقه بندی‌های سادهٔ افراد/شهروندان دارد. بررسی همچنین نشان می‌دهد که ساختار هرمی بسیار خشن قدرت در این جوامع حاکم بود. گروه‌ها و طبقه‌های زیر مشخص‌تر به چشم می‌آیند. در این دوره‌ها یک شاه، فرعون و یا فرمانروا در راس قدرت قرار دارد که احکام و قوانین را دیکته می‌کند و تاویل این قوانین با شخص شخیص شاه و یا نمایندگان شاه است. ارتش و یا نظامی‌ها در ادارهٔ کشور و حفظ امنیت جامعه نقش مهم دارد و رعیت‌ها عبارتند از زنان، اسیران، کشاورزان و بچه‌ها. صد البه تعداد اندکی تاجر و کارمندان اداری نیز باید به این گروه‌ها اضافه شوند.
مطالعهٔ نوشته آقای برینگ من را به دستآوردهای جامعهٔ مدرن قدری بدبین می‌کند. بررسی رفتار بین مردم، قوانین کیفری موجود معاصر در کشورهائی مثل عربستان سعودی، شییخ نشینهای خلیج فارس، پاکستان، بنگلادش، نیجریه، لیبی، مصر، لبنان، سوریه، عراق، ایران و سایر کشورهای مشابه، رفتار اقتدارگرایانه و مجازاتهای دولتی که منشا مذهبی دارد، رفتار گروههای سیاسی/مذهبی بامردم نشان از این دارد که تفاوت سیاستهای کیفری در عصری که در آن زندگی می‌کنیم با شرایط حقوقی، اجتماعی و فرهنگی سابق فرق زیادی ندارد! لااقل می‌توان گفت که شباهت‌های زیادی بین ساختار قدرت، عملکرد نیروهای اجتماعی حاکم بر سیاست امروز با گذشته می‌شود پیدا کرد. طبیعی است که کشیدن یک خط عمومی بین گذشته و حال و استنتاج اینکه هیچ تغییری صورت نگرفته قدری سادانگارانه است ولی برای پی بردن به بدبینی من، از شما دعوت می‌کنم باهم به مطالعهٔ قوانین کیفری آن زمان‌ها – اگر چه سریع – بپردازیم.
اولین قانون مدون تاریخی به قوانین حامورابی مشهور است که به دستور حمورابی شاه بابل نوشته شده و شامل ۲۸۲ ماده در باب قوانین کیفری، حقوق مدنی و حقوق تجارت است.
قوانین حمورابی نخستین سند شناخته شده‌ای‌ است که در آن یک فرمانروا مجموعهٔ تقریبن کاملی از قوانین عمومی را دیکته/ تدوین کرده و به عنوان احکامی که روابط فرانروا و مردم را تصریح می‌کند به اطلاع افکار عمومی رسانده است. حمورابی (۱۸۱۰-۱۷۵۰ پ. م.) ششمین پادشاه از اولین سلسله شاهان کشور قدیم بابل است. تاریخ شاهی او را (۱۷۹۲-۱۷۵۰ پ. م.) ذکر کرده‌اند. در زیر فرازهائی از این قوانین را آورده و بخشن به تفسیر آن‌ها می‌پردازم.
«من حامورابی شاه ایده آلی هستم که که به وظایف خود که توسط خدایان (انلیل و مردوک) در هدایت چهار گروه سر سیاه – اقوام تحط سلطهٔ آن زمان) به من محول شده خیانت نکرده‌ام. در این موارد من نه تنبل بودم و نه ناشکر! من همیشه در صدد آن بودم که برای زندگی این اقوام مناطق آرام و امن برگزینم. من در زمان تنگدستی یار آن‌ها بودم و چنان عمل کردم که روشنائی عقل راهنمای آن‌ها باشد... سایهٔ بزرگ من همیشه بالای سر مردم و سر سرزمین من گسترده بود. من اقوامی را که در سومر و آکاد زندگی می‌کردند تحت حمایت گرفتم. در سایه امنیتی که من در سرزمین خود آفریدم اقوام تحت سلطهٔ من زندگی مرفهی داشته و در صلح زندگی کردند.
من با عقل، قدرت و تدبیر خود از ضعیف‌ها در مقابل ظلم و جور قدرتمندان حمایت کرده و آن‌ها رازیر چ‌تر خود گرفتم. بچه‌های یتیم و بیوه زنان مطمئن بودند که زیر حمایت من هستند و هیچ کسی حق ندارد که رفتار ناعادلانه و غیر انسانی با آن‌ها داشته باشد. اگر فرد تحت ستمی به جلوی مجسمه و لوح فرمان من بیاید تا با استفاده از آن عدلالت برای خود جستجو کند، به حرف‌ها و قوانین با ارزشی که صادر شده پی خواهد برد. حقوق مردم در این فرمان‌ها تصریح شده است!»
قوانینی که در رابطه با مسایل خانواده – بخوان حقوق مردان – در سنگنوشته‌های این دوره ثبت شده:
اگر کسی به دلیل قرضی که پرداخت نکرده، همسر، پسر یا دخترش را بفروشد یا به کار اجباری بفرستد آن‌ها تا سه سال باید برای کسی که آن‌ها را خریداری کرده کار کنند و در سال چهارم آزاد می‌شوند. اگر مردی همسری بگیرد ولی با هم آمیزشی نداشته باشند آن زن همسر او نیست.
اگر زنی با مرد دیگری رابطه داشته باشد، باید هر دو با طناب بسته شوند و به آب انداخته شوند. ولی شوهر می‌تواند زن خود را ببخشد و شاه بردگان خود را. اگر مردی به همسر باکرهٔ کسی که هنوز در خانهٔ پدرش زندگی می‌کند دست درازی کند، مرد به مجازات مرگ می‌رسد.
اگر زنی متهم به رابطهٔ نامشروع شود ولی در حال همخوابگی دستگیر نشده باشد، کیفر آن زن این است که باید در آب رودخانه بپرد، اگر زنده ماند گناهانش بخشیده می‌شود. اگر مردی در جنگ اسیر شود و در خانهٔ او وسیلهٔ معاش هست ولی زن او خانه را ترک کند و به خانهٔ دیگری برود، آن زن باید به آب انداخته شود. ولی اگر در خانه معاش نیست و زن به خانهٔ دیگری برود، بر زن گناهی نیست.
اگر مردی بخواهد از زنی که برای او فرزند آورده است جدا شود باید علاوه بر جهیزیهٔ او بهرهٔ مالی مزرعه، باغ و منقولات را به او بپردازد. زمانی که او بچه‌هایش را بزرگ کرد، بخشی از آن به فرزندان تعلق می‌گیرد، معادل آنچه به یک پسر تعلق می‌گیرد، به او می‌رسد. و او می‌تواند با مرد مورد علاقه‌اش ازدواج کند.
اگر مردی بخواهد از زنش که از او دارای فرزندی نشده جدا شود باید معادل پول خرید او و همچنین جهیزیه‌ای که از خانهٔ پدرش به همراه آورده را به زن بپردازد و سپس از او جدا شود. اگر برای خرید او قیمتی نپرداخته باید معادل یک مینا طلا به عنوان هدیه بپردازد.
اگر زن مردی که در خانهٔ او زندگی می‌کند بخواهد که از او جدا شود، یا در قرض فرو رود، یا تلاش کند خانه را ویران کند یا شوهرش را نادیده بگیرد یا از نظر قضایی محکوم باشد، اگر شوهر بخواهد که او را آزاد کند لازم نیست که به زن مبلغی بپردازد ولی اگر شوهر او را آزاد نکند و زن دیگری بگیرد، زن اول باید در خانهٔ شوهر به صورت خدمتکار باقی بماند. اگر زنی با مردی ازدواج کند و به او یک خدمتکار بدهد و برای او فرزند بیاورد، و آن مرد بخواهد زن دومی بگیرد، نمی‌تواند.
اگر مردی زنی بگیرد و از او بچه دار نشود و بخواهد زن دومی بگیرد و او را به خانه بیاورد، زن دوم هرگز نباید به جایگاه زن نخست (مرتبه) باشد. اگر زن مردی بیمار شود و مرد بخواهد زن دیگری اختیار کند، نباید زن نخست را از خانه اخراج کند بلکه باید در خانه‌ای که ساخته نگه دارد و او را تا زمانی که زنده است حمایت (مالی) کند. اگر این زن نخواهد در خانهٔ مرد بماند، مرد باید جهیزیهٔ او را بپردازد و او را به خانهٔ پدرش بفرستد.
اگر زنی که در خانهٔ مردی زندگی کرده با مرد توافق کرده باشد که هیچ بستانکاری نتواند او را بگیرد، اگر مرد پیش از ازدواج قرضی داشته، پس از اینکه زن به خانه وارد شد بستانکار نمی‌تواند او را بگیرد. همچنین اگر زن قرضی داشته باشد، بستانکار نمی‌تواند شوهر او را دستگیر کند.
در این دوره برده داری امر طبیعی محسوب می‌شد. اسیران جنگی فروخته می‌شدند و مرد‌ها صاحب و مالک خانه بودند. قصاص زنانی که به مرد خود خیانت می‌کردند مرگ بود ولی اگر زنی به مردی تهمت خیانت می‌زد بایست این امر ثابت می‌شد. موضوع احکام و قوانین باقی مانده از این دوره در رابطه با تجارت آبیاری و حقوق بین افراد در رابطه با مالکیت و مسایل خانوادگی و اسیران بود.
اگر کسی فردی را به جرمی متهم کند و شخص مورد اتهام به رودخانه برود و در آب غرق شود، اتهام درست بوده و اتهام زننده خانهٔ متهم را صاحب می‌شود. اگر رودخانه بی‌گناهی متهم را ثابت کند و او بدون آسیب بیرون بیاید، اتهام زننده به مرگ محکوم است و متهم خانهٔ اتهام زننده را صاحب می‌شود. اگر شخصی اتهام جرمی را نزد بزرگان (پیران) بیاورد و نتواند اثبات کند، اگر اتهام جرم بزرگ باشد مجازات او مرگ است.
اگر شخصی چیزی را از معبد یا دربار بدزد هم دزد و هم دریافت کنندهٔ جنس/خریدار محکوم به مرگ هستند.
اگر کسی با مادر یا پدر خود زنا انجام دهد، هر دو فرد سوزانده می‌شوند.
اگر فردی دختر/بچهٔ خانواده‌ای را بکشد کیفر این فرد این است که بچهٔ او به‌‌ همان ترتیب کشته شود!
اگر کسی از پسر یا بردهٔ مرد دیگری بدون شاهد یا قرار داد چیزی بخرد، طلا یا نقره، بردهٔ مرد یا زن، گوسفند یا گاو، خر … فرد خریدار در حکم دزد است و به مرگ محکوم است.
اگر کسی گله یا گوسفند یا خوک یا بزی بدزدد و آن متعلق به خدا یا دربار باشد باید ۳۰ برابر مبلغ جنس خریداری شده بپردازد. اگر متعلق به مرد آزاد دیگری باشد باید ۱۰ برابر بپردازد و اگر چیزی برای پرداخت ندارد به مرگ محکوم است.
اگر کسی جنسی را از دست بدهد و آنرا در مالکیت شخص دیگری بیابد و این شخص ادعامند که آنرا از بازرگانی و در برابر شاهدانی خریده و صاحب مال نیز ادعا کند که شاهدانی دارد که شهادت دهند این جنس از آن اوست، آنگاه باید خریدار تاجر و شاهدان خود و مالک نیز شاهدان خود را بیاورند و قاضی شهادت آن‌ها را بیازماید. در اینصورت تاجر دزد به حساب می‌آید و به مرگ محکوم است. اگر خریدار تاجر و شاهدان را نیاورد و مالک شاهد بیاورد، خریدار دزد است و به مرگ محکوم. اگر مالک شاهدی نیاورد در آنصورت او بدکار است و به مرگ محکوم.
اگر شاهدان در دسترس نباشند، قاضی فرجهٔ شش ماهه‌ای می‌دهد و اگر در آن ۶ ماه نیز شاهدان نیایند، فرد بدکار است و باید جریمه بپردازد. اگر کسی بردهٔ مرد یا زنی از دربار یا از مرد آزاد دیگری را در خارج از دروازهٔ شهر بگیرد، او به مرگ محکوم است. اگر بردهٔ مرد یا زن فراری از دربار یا متعلق به مرد آزاد دیگری به خانهٔ کسی بروند و او آنرا به محل اعلان عمومی نیاورد رییس خانه به مرگ محکوم است.
اگر کسی بردهٔ مرد یا زنی را در مناطق آزاد دیگر بیابد و آنرا به صاحبش برگرداند صاحب برده باید دو شکل نقره به فرد بپردازد. اگر برده از گفتن نام صاحب خود خودداری کند باید آنرا به قصر آورند و جستجوی بیشتری شود تا او را به صاحبش باز گردانند.
اگر کسی سوراخی به خانه‌ای حفر کند (برای دزدی) شخص در برابر‌‌ همان سوراخ باید کشته و دفن شود.
اگر از کسی دزدی شد و دزد گرفته نشد او باید با سوگند آنچه از او دزدیده شده را بیان کند و جامعه در محدودهٔ قدرت خود باید دزدی را جبران کند. اگر شخصی دزدیده شد، جامعه باید یک مینا نقره به بازماتندگان شخص بپردازد.
اگر خانه‌ای آتش بگیرد و کسی که آمده آتش را خاموش کند چشم به مال صاحبخانه داشته باشد و آن مال را تصرف کند باید خود در آتش افکنده شود.
اگر سردسته یا سربازی که به فرمان شاه باید به جنگ می‌رفت، سربازی را اجیر کند تا به جای او به جنگ رود، اگر از پرداخت خودداری کند آن سردسته/سرباز به مرگ محکوم است و فرد اجیر خانهٔ او را صاحب می‌شود. اگر شخصی مزرعهٔ خود را به نرخ مشخصی اجاره داد و پول را دریافت کرد ولی هوای بد محصول را از میان برد خسارت بر عهدهٔ کشاورز است. اگر کشاورز به دلیل ناموفقیت در سال نخست کشت را به دیگری بسپارد، مالک نمی‌تواند ایرادی بگیرد و مطابق قرارداد سهمش را در پایان دریافت می‌کند.
احکام/قوانین بالا بخشهای مهمی از فرمانهای حامورابی بود که بخشن از کتاب پروفسور برینگ و بخش دیگر از منابعی چون ویکی پدیا ترجمه شد/کپی شده است. حکومت حامورابی و فرانروائی آن‌ها مثل هر قدرت دیگری در تاریخ زوال یافت. بعد از ضعف حکومت حامورابی و خاندان او، حکومت قوم آشوری‌ها در بخشهای شمال عراق و کردستان کنونی شکل گرفت. پایتخت آشوری‌ها آسور نام داشت که حدودن ۱۰۰ کیلومتری جنوب موصول کنونی قرار داشت. گلنوشته‌های باقی مانده از این قوم نشاندهندهٔ سطح پائین تری از تمدن و درجهٔ بالائی از خشونت و نظامیگری بود.
«بغیر از آن کیفرهائی که در لوحه‌های گوناگون در رابطه با مجازات زنی که به شوهر خود خیانت می‌کند؛ از قبیل
بریدن دماغ، تنبیه بدنی زن، موارد دیگری که نوشته شده از این قبیل است: مرد می‌تواند زن خود را حبس کند، موهای اورا بکشد و او را شلاق بزند. مرد در صورتیکه زنش به او خیانت کند حق کشتن اورا دارد. آگر مردی زن خود را به جرم خیانت بکشد هیچ جرمی را مرتکب نشده است.»
اگر مردی بخواهد زنش را ترک کند برای این کار آزاد است. در مقابل مرد می‌تواند خوراک، لباس و سایر نیازهای ابتدائی زن را تامین کند. طبیعی است که این امر اختیاری است و مرد هیچ اجباری در این بخشش ندارد و زن با دستان خالی باید از خانهٔ شوهر برود.
جالب توجه این است که بخش اعظمی از سنگنوشته‌ها و قوانین باقی مانده از دوران حامورابی، آشوری‌ها و حتی سایر اقوام در رابطه با خانواده و یا درست‌تر گفته شد چگونگی مجازات زنان دور می‌زند. مجازات برده‌ها و اسیران تکمیل کنندهٔ این احکام است.
آشور بانیپال در رابطه با قدرت خود و اعمال قدرتش در مناطق تحت فرمان خود چنین می‌نویسد:
«من به شهر کنیابو حمله کردم، ۶۰۰۰ نفر از مردهای جنگی را کشتم و ۳۰۰۰ – از زنان و کودکان - اسیر را در آتش زنده زنده سوزاندم. پوست کولای فرانروای این شهر را با دستهای خود کندم و بر دیوار شهر آویزان کردم تا عبرت دیگران باشد. من همچنین شهر دام داموسا را تسخیر کردم. شهر را ویران کرده و به آتش کشیدم و تعداد زیادی از شورشیان که تبعیت من را نپذیرفته بوند در دیواری زنده بگور کرده و بقییه را به صلیب کشیده و از دیوارهای شهر آویختم.»
آشوری‌ها علیرغم اینکه آخرین فرانروای آن‌ها آشور بانیپال اولین پادشاهی بود که فرمان تاسیس/ساختن یک کتابخانهٔ عمومی را دارد از خشن‌ترین و خون آشام‌ترین حکومت‌ها و اقوام هم دورهٔ خود بودند. انعکاس این خشونت در احکام باقیمانده به وضوح مشهود است.
باید تاکید شود که سامان اقتصادی در بابیلون/حکومت حامورابی و دورهٔ فرانروائی آشوری‌ها بر تجارت و مالکیت آزاد استوار بود. در قوانین و احکام مختلف باقیمانده از این دوره، حمایت و حرمت مالکیت مردم بر دارائی‌های خود تاکید شده و مامورین حکومتی، موظف به تضمین آزادی تجارت و... مالکیت شده‌اند. مالکیت بیشتر در دست حاکمان، اشراف و بخش بالای قشر/طبقهٔ متوسط و یا مالکان کوچک بود. حکومت آشوری‌ها در سالهای ۵۳۹ قبل از میلاد سقوط کرد.
قدرت بزرگ بعدی که در رابطه با سیاست، حقوق و کیفرهای... ضهور و در تاریخ خود را ثبت کرده حکومت هخامنشیان و فرانروائی کوروش است. در این مورد در فصل بعدی آنالیز کوتاهی خواهیم داشت اما قبل از بررسی حکومت هخامنشیان نگاهی به حکومت فراعنه و دستآوردهای آن‌ها داشته باشیم.
مصر، حقوق و مجازات، قدرت سیاسی در دورهٔ فراعنه۳۰۰۰-۲۰۰۰ پیش ازد مسیح:
قدری زود‌تر و یا همزمان با رشد قدرت سیاسی و تجاری تمدنهای بین النهرین؛ در اطراف رودخانهٔ نیل ساختار یک قدرت سیاسی بزرگ گذاشته شد. حدود هزار سال پیش از استقرار حامورابی در منطقهٔ بین دو شط! پیدایش این تمدن را به ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد نسبت می‌دهند. منس اولین فرانروای مشهور این شاهان/فرعون‌ها بود که اقدام به ساختن بناهای تاریخی، زدن سدهائی در مقابل رودهائی که به نیل سرازیر می‌شدند و رشد کشاورزی در منطقه همت گماشت.
فرهنگ کشاورزی که در این منطقه شکل گرفت نیاز به سیستم مالیاتی و اداری پیچیده‌ای داشت. باستانشاسان و تاریخ دانان از سیستم بسیار پیچیدهٔ معماری، بیولوژی و سیستم مالیاتی/اداری روایتهای زیادی دارند. شاید آثار بجای مانده از فراعنهٔ مصر بیشتر از هر تمدن همعصر خود در موزه‌ها و یا در اطراف نیل حفظ شده است. اهرام ثلاثهٔ مصر، آرامگاههای فراعنه و سایر آثار باستانی دفن شده در قبرهای فراعنه می‌تواند دلایل خوبی بر این ادعا باشد. اما کمتر گلنوشته و یا سنگ نوشته ائی که روابط بین فراعنه و مردم/رعیت آن‌ها را مشخص کند بجای مانده است.
پاپیروس‌ها یا نوشته‌های باقی مانده از این دوره که با حروف هیروگلیف نوشته شده در رابطه با مسایل حقوقی بسیار فقیر است و با اندک فرمانهای مشخص توسط فراعنه نیز نمی‌توان به چگونگی این روابط پی برد. ناگفته پیداست که سیستم سیاسی آن دوره از بالا به پائین بوده و به یک هیرارشی بسیار عمیق استوار بود. فرمانهای لازم مستقیم توسط فرعون دیکته وصادر می‌شد.
در یک پریود از حکومت فراعنه بعد از مرگ یکی از فراعنه کم آواز ملکه‌ای بنام هتشپسوت بین سالهای
(۱۴۷۹-۱۴۵۸) به حکومت رسید. یکی از اقدامات مهمی که این ملکه انجام داد به جای شروع جنگهای جدید خاتمه دادن به جنگهای موجود بود. آنچه که مهم است در رابطه با این ملکه نوشته شود این است که اولین قوانین و حقوق جنگی توسط او ابلاغ و نوشته شد. در طول بیست سال حکومت این ملکه صلح عمومی در منطقه برقرار بود و تجارت با کشورهای پیرامون رشد چشمگیری داشت. متاسفانه بعد از مرگ این ملکه توتمسیوس فرعون بعدی تمامی دستآوردهای قانونی و حقوق توسط هتشپسوت را ازبین برد. در ‌‌نهایت باید قبول کرد که آثار معماری و تکنیکی باقیمانده از این دوره بیشتر از حقوق و عرصه‌های تئوریک است. با این توضیح این بخش از مقاله را بپایان می‌بریم و در مقالهٔ بعدی به بررسی دین یهود، قوانین دین یهود و نیز فرانروائی کوروش و هخامنشیان خواهیم پرداخت.
یوته بوری/سوئد ۲۰۱۵/۱۲/۰۹
araz.fanni@hrdiran.se
پی نوشت
. بخشی از متون و قوانین بالا از کتاب آقای برینگ ترجمه شده و بخش دیگر از ویکی پدیا کپی شده است
.  صفحه ی 29 از کتاب آقای اوه برینگ
.  Menes
.  Hatschepsuts


پیام دکتر ملکی به خانه همبستگی مهر

از اینکه امسال برای نام گذاری نمادین درخت آزادی و حقوق بشر در پارک حقوق بشر شهر کلن این برادر و پدر پیرتان و دختر مبارز و رنج دیده‌ام، نرگس محمدی را انتخاب کرده‌اید، کمال امتنان و افتخار را دارم. امید دارم که توانسته باشم به سهم خود در نیم قرن گذشته در راه احقاق حقوق بشر در ایران گامهای کوچکی برداشته باشم.

نامگذاری درخت آزادی و حقوق بشر در کلن
به نام خانم نرگس محمدی و استاد محمد ملکی
پیام دکتر ملکی به خانه همبستگی مهر
با نام آزادی، آگاهی و برابری
سلام بر یاران آزادیخواه و کوشندگان راه آزادی و حقوق بشر در ایران
روز جهانی حقوق بشر را به تک تک شما عزیزان تبریک می گویم؛ در این روزهایی که جنگ و جنون و جنایت سایه بر جهان انداخته است و بنیادگرایان شیعی و سنی در منطقه مصیبت زده ما هر یک به طریقی به ستیز با ارزشهای والای انسانی همچون آزادی و حقوق بشر مشغولند، و در روزگاری که برخلاف ادعای مدعیان اعتدال در کشور، چون دهه های گذشته شاهد نقض آزادی های مدنی و پایمال شدن حقوق اساسی انسانها و برپایی چوبه های دار هستیم، برای شما کوشندگان حقوق بشر در سراسر جهان آرزوی کامیابی در به بار نشاندن درخت آزادی و حقوق بشر برای ایران و جای جای جهان را دارم.
از اینکه امسال برای نام گذاری نمادین درخت آزادی و حقوق بشر در پارک حقوق بشر شهر کلن این برادر و پدر پیرتان و دختر مبارز و رنج دیده‌ام، نرگس محمدی را انتخاب کرده‌اید، کمال امتنان و افتخار را دارم. امید دارم که توانسته باشم به سهم خود در نیم قرن گذشته در راه احقاق حقوق بشر در ایران گامهای کوچکی برداشته باشم. یقینا درخت آزادی و حقوق بشر با تلاش تک تک زنان و مردان دردمند و آزادیخواه ایران به بار خواهد نشست و مبارزات و کنش های جمعی ما، هر چند کوچک و گام به گام، نتیجه خواهد داد و دور نخواهد بود، روزی که ابر تیره استبداد دینی از سر ایران عزیزمان دور شود و شاهد تابش پرتو آزادی و عدالت و آگاهی بر سپهر میهنمان باشیم.
دست تمامی همراهان راه دشوار آزادی را از دور می فشارم و آرزو دارم که رویای ما برای ایرانی آزاد و آباد و سرفراز و جهانی سرشار از صلح و انسانیت و عدالت در آینده ای نزدیک تحقق یابد.
با احترام و مهر
دکتر محمد ملکی
تهران – ۱۹ آذر ۱۳۹۴ – روز جهانی حقوق بشر

LInk

Wednesday, November 25, 2015

اطلاعيه هشتم کارزار برای افشای نقض حقوق بشر در ج. ا. در روند سی و یکمین اجلاس شورای حقوق بشر

هم میهنان عزيز،

از روز دوشنبه ۲۹ فوریه  ۲۰۱۶ (۱٠ اسفند ۱۳۹۴ سی و یکمین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در شهر ژنو آغاز می شود و تا ۲۵ مارس ۲۰۱۶ (۶ فروردین ۱۳۹۵ ادامه خواهد يافت.

از کليه هم ميهنان در تمام نقاط دنيا که به نقض حقوق بشر در ايران معترض هستند تقاضا می شود که کوشش های خود را برای روشنگری درباره موارد نقض حقوق بشر در کشورمان و افشای آمران، عاملان و حاميان آن همآهنگ کنند.
ما با برگزاری احتمالی اجلاس های جانبی (موازی) در شورای حقوق بشر و احتمالا تجمعاتی در برابر مقر سازمان ملل متحد در شهر ژنو، تلاش می کنیم که همزمان با سی ویکمیناجلاس شورای حقوق بشر کارزاری را برای افشای موارد عديده نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی در جهت حفظ و ارتقاء حقوق بشر در ایران، تدارک ببینیم.

در این دوره نیز تسهیلات محدودی برای سفر به ژنو و اقامت در این شهر برای تعداد محدودی از شرکت کنندگان در این کارزار در نظر گرفته شده است. شرکت های هواپیمایی گوناگون از بسیاری از شهرهای اروپا در صورتی که بلیط هواپیما در زمان مناسبی تهیه شود، قیمت های مناسبی را برای سفر به ژنو ارائه می کنند.

جهت همآهنگی های ضرور از علاقه مندان به مشارکت در سازماندهی  اين کارزار دعوت می شود که در اجلاس پالتاکی که در روز پنج شنبه ۲۶ نوامبر ۲۰۱۵ (۵ آذر ماه ۱۳۹۴)  در ساعت ۲۱ به وقت اروپای مرکزی در تالاری در آسیا-پاسیفیک، گروه ايران با نام 

HRC IRAN  Geneva

و با کد ورودی

312925

برگزار خواهد شد، شرکت کنند.

۲۵ نوامبر ۲۰۱۵ (۴ آذر ماه ۱۳۹۴)

تدارک دهندگان کارزار برای افشای نقض حقوق بشر در ج. ا. در روند سی و یکمین اجلاس شورای حقوق بشر 

Friday, November 20, 2015

در واکنش به قطعنامه حقوق‌بشری ضدایرانی

جابری‌انصاری: ایران مخالف استفاده ابزاری از حقوق‌بشر علیه کشورهای مستقل است

» سرویس: سياسي - سياست خارجي
1446056927017_photo_2015-10-28_21-51-40.jpg
سخنگوی وزارت امور خارجه در خصوص قطعنامه حقوق بشری صادره از سوی کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل متحد گفت: جمهوری اسلامی ایران بر اساس سیاست اصولی خود مخالف هرگونه استفاده ابزاری و سیاسی از حقوق بشر علیه کشورهای مستقل است.
وی افزود: ایران از این‌که مکانیزم‌ها و ابزارهای حقوق بشری سازمان ملل یک بار دیگر دستاویز سیاست گزینشی برخی کشورها قرار گرفته است ابراز تاسف می‌کند.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، حسین جابری‌انصاری اظهار کرد: جمهوری اسلامی ایران مانند بسیاری دیگر از کشورهای جهان، بهترین راه ارتقاء و حمایت واقعی از حقوق بشر را پیگیری رهیافت گفت‌وگو و تعامل سازنده می‌داند و معتقد است بهترین ساز و کار بررسی وضعیت حقوق بشر در همه کشورهای جهان ساز وکار یو پی آر شورای حقوق بشر سازمان ملل است که مبتنی بر اصل برابری، احترام، جهان‌شمولی و گفت‌وگو و همکاری سازنده بین همه کشورها بدون هیچ تبعیضی است.
رئیس مرکز دیپلماسی عمومی و رسانه‌ای وزارت خارجه تاکید کرد: جمهوری اسلامی ایران بر اساس تعالیم اسلامی و انسانی و اصول قانون اساسی، تلاش در جهت ارتقای حقوق بشر را از مهمترین وظایف خود در برابر شهروندانش می‌شناسد، اما برای قطعنامه‌هایی که با انگیزه‌های سیاسی ارائه و تصویب آن نه بر اساس محتوا بلکه بر اساس جبهه‌بندی سیاسی کشورها و لابی‌های پنهان انجام می‌شود، ارزشی قائل نیست.

Saturday, November 14, 2015

پیروزی واقعی عربستان سعودی در سازمان ملل، مقاله عبدالکریم لاهیجی در لوموند


فریادِ عدالت برخاسته است و دولت‌های دمکراتیک باید برای شهروندانشان توضیح بدهند که چرا روز ۲ اکتبر که عربستان سعودی در نهاد اصلی مسؤول حقوق بشر در سازمان ملل به پیروزی کامل دست یافت، اجازه‌ی این بی‌آبرویی را دادند 
دستگاه سیاست خارجی عربستان سعودی مدت‌های طولانی به ملاحظه‌کاری شهرت داشت. با وجود این، عربستان سعودی با کسب پیروزی مهمی در شورای حقوق بشر سازمان ملل خود را در کانونِ سیاست‌های چندجانبه قرار داده است. عربستان سعودی در روز ۲ اکتبر ۲۰۱۵ از انجامِ تحقیق بین‌المللی درباره‌ی عملکردِ این کشور در حمله‌های هوایی به یمن جلوگیری کرد. این پیروزی واقعی عربستان سعودی بود نه آنچه ماه گذشته در رأس خبرها قرار گرفت: انتصاب سفیر این کشور به‌عنوان رئیس گروه مشورتی شورای حقوق بشر که سمتی افتخاری با اختیارات محدود است.
عربستان سعودی کار را روش‌مند به پیش برده است: هم با کسب اطمینان از فقدانِ حمایت از پیش‌نویس قطعنامه‌ی پیشنهادی هلند و هم با دست‌یابی به تصویبِ متن جایگزین آن (گروه کشورهای عرب... از طریق دیپلمات‌های قلم‌به‌دستِ سعودی نوشته بودند.)
ایالات متحد آمریکا، فرانسه و بریتانیا در پشت پرده به عربستان سعودی برای به خاک سپردنِ ابتکار هلند کمک کردند. این دولت‌ها با حمایت بسیار دیرهنگام و ضعیف از پیش‌نویس هلند و اصرار بر ضرورت رسیدن به توافق با عربستان سعودی، از پشت به کسانی خنجر زدند که می‌خواهند شورای حقوق بشر به وظیفه‌ی خود ـ مبارزه با نقض حقوق بشر، مبارزه با معافیت از مجازات و جلوگیری از تکرار نقض حقوق بشر ـ عمل کند.
عربستان سعودی، با کسب این پیروزی که با یاری تاسف‌برانگیز بعضی از کشورهای غربی امکان‌پذیر شد، رسماً مدعی نقشی در جغرافیای سیاسی شده است که خطرِ پیامدهای فراگیر و ویران‌گری برای تمامی خاورمیانه خواهد داشت.
این موفقیت دیپلماتیک همچنین به عربستان سعودی اجازه‌ی می‌دهد به مقابله با موازین بین‌المللی حقوق بشر، از جمله در زمینه‌ی آزادی بیان، شکنجه و اعدام نوجوانان ادامه ‌دهد. رائف بدوی و علی النمر نمونه‌های مهمی از این موارد هستند. تنها به یک نمونه توجه کنید. چرا پادشاهی سعودی بحث قدیمی درباره‌ی «اهانت به دین» را از سر نگرفت؟ این در حالی است که، عربستان پیش‌تر با همراهی متحدان منطقه‌ای، از طریق این بحث خود کوشیده بود آزادی بیان درباره‌ی مسایل مذهبی را که حقوق بین‌المللی به رسمیت می‌شناسد، محدود کند. دلایل آن را با توجه به حمله‌های ۷ ژانویه ۲۰۱۵ در پاریس، می‌توان تشخیص داد.
دلایل زیادی برای توضیح منطقِ رفتار کشورهای غربی ارائه شده است: سخت نگیریم، عربستان سعودی از نزدیکی دوباره‌ی ایران و غرب خشمگین است؛ رابطه‌ی نزدیک با متحدمان در بحران سوریه را حفظ کنیم؛ بازارها را باز نگه داریم (فرانسه به تازگی معامله‌ی ۱۱ میلیارد دلاری با ریاض امضا نکرده؟)، و غیره. تمام توجیه‌ها را ارایه می‌کنند. و حقوق بشر چه می‌شود؟ حقوق بشر به‌طورِ معمول در زیرنویس مورد اشاره قرار می‌گیرد: «پیام را در پشت پرده بهتر می‌توان ابلاغ کرد» و «نباید خصمانه برخورد کرد.»
حاصل، پیامی دلسرد کننده به‌ جامعه‌ی بین‌المللی و جهان عرب است: قربانیان بی ارزش هستند؛ عربستان سعودی از انتقاد بین‌المللی معاف است و بنابراین می‌تواند هر طور تشخیص می‌دهد، در خلیج عمل کند، از جمله ارتکاب اعمالی که ممکن است جنایت‌های جنگی به شمار روند. نمونه‌ی آن را در بمباران بیمارستان زیر مدیریتِ پزشکان بدون مرز در صعده در روز ۲۶ اکتبر ۲۰۱۵ دوباره شاهد بودیم. بدتر از آن، این است که سعودی‌ها حالا می‌دانند که می‌توانند برای معافیت خود از مجازات بر نهادهای سازمان ملل اعمال نفوذ کنند و درنهایت نظامِ بین‌المللی حقوق بشر را تضعیف نمایند.
اما حداقل کارِ رژیم سعودی، پرورش‌ِ ایدئولوژیک تروریسم در سراسر جهان است و برای سرکوب تمام اشکالِ مخالفت از روش‌های یادآور داعش استفاده می‌کند. دو مورد بالا نمونه‌های مناسبی هستند: رائف بدوی به‌خاطر ترویج گفت‌وگوی بین ادیان به ۱۰ سال زندان و هزار ضربه شلاق محکوم شده است؛ و مجازات علی النمر در سن ۱۷ سالگی قطع گردن و پوسیدن جنازه‌اش در برابر دیدگان مردم برای عبرت عموم است. جنایت‌های رژیم سعودی بی‌شمار است. زمانی که پادشاهی سعودی جایگاه کامل دیپلماتیک خود را به دست آورد و پیام‌های خود را نه «در پشت پرده» بلکه در کانون توجه عمومی ارسال کند، دولت‌های غربی چه پیامی خواهند داد؟
آمار تلفات غیرنظامی در یمن اکنون افزون بر آمار مشابه در جنگ ۲۰۱۴ غزه شده است. نقاطی که میراث تاریخی جهان هستند به شدت درهم کوبیده شده‌اند. گزارش فجایع هر هفته می‌رسد: بمباران یک عروسی در جایی؛ بمباران بیمارستانی در جایی دیگر. نمی‌توان و نباید اجازه داد جنگ کثیف ائتلاف سعودی براساس «روال معمول» ادامه یابد. فریادِ عدالت برخاسته است و دولت‌های دمکراتیک باید برای شهروندانشان توضیح بدهند که چرا روز ۲ اکتبر که عربستان سعودی در نهاد اصلی مسؤول حقوق بشر در سازمان ملل به پیروزی کامل دست یافت، اجازه‌ی این بی‌آبرویی را دادند. آنها همچنین باید این خسارت را جبران کنند و این کار با تعهد به پیگیری روشی اصولی در دفاع از تحقیق بین‌المللی عملی است: هروقت که دلایل کافی در مورد ارتکاب جنایت‌های بین‌المللی در دست باشد و صرفنظر از مسؤولان ارتکاب آن. این حداقل کاری است که آنها می‌توانند برای قربانیان و سازمانی که تازه ۷۰ ساله شده، انجام دهند.
عبدالکریم لاهیجی
رئیس فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر

Sunday, October 18, 2015

درخواست برای ادامه حمایت احزاب کانادا از حقوق بشر در ایران


تعدادی از شهروندان ایرانی-کانادایی و ایرانیان مقیم کانادا در نامه‌ای به رهبران سه
 حزب بزرگ این کشور از آن‌ها خواستند تا در صورت به دست آمدن هر نتیجه‌ای در انتخابات پیش روی مجلس فدرال این کشور، کانادا به حمایت از حقوق بشر در ایران ادامه دهد. 
نسخه‌ای از این نامه که شنبه ۲۵ مهر منتشر شده و به امضای تعدادی از اساتید دانشگاه در کانادا و زندانیان سیاسی سابق در ایران رسیده، در اختیار رادیو فردا قرار گرفته است. 
عطا هودشتیان، استاد فلسفه و علوم سیاسی در موسسه مدیریت کانادا، فرخ زندی، استاد اقتصاد در مدرسه تجارت شولیک وابسته به دانشگاه یورک، کوین راد، استاد دانشگاه و مشاور ارشد پلی کلینیک تورنتو، کاوه شهروز، فارغ‌التحصیل دانشگاه هاروارد و وکیل دادگاه ایران تریبونال و محسن قفقازی، استاد مهندسی عمران دانشگاه تورنتو، از امضاکنندگان این نامه هستند.
امضاکنندگان این نامه از با اشاره به کشته شدن زهرا کاظمی، روزنامه‌نگار ایرانی-کانادایی در زندان اوین و زندانی بودن دو ایرانی مقیم کانادا در ایران، از رهبران احزاب بزرگ کانادا خواسته‌اند تا در صورت نخست وزیری، این موارد را پیگیری کنند. 
استیون هارپر، رهبر حزب محافظه‌کار و نخست‌وزیر کنونی، جاستین ترودو، رهبر حزب لیبرال و توماس مولکر، رهبر حزب دموکراسی نو، مخاطبان این نامه هستند. 
انتخابات سراسری مجلس فدرال کانادا دوشنبه ۲۷ مهر برگزار خواهد شد و رهبر حزب پیروز در انتخابات، نخست‌وزیر آینده این کشور خواهد بود. 
در متن نامه از این افراد خواسته شده تا در صورت نخست‌وزیر شدن، دنبال «دادخواهی از خون به ناحق ریخته‌شده زهرا کاظمی» باشند، «هر گونه همکاری با تلویزیون انگلیسی زبان رژیم جمهوری اسلامی ایران (پرس تی‌وی) که در اقدامی چندش‌آور اعترافات زندانیان سیاسی را پخش می‌کند»، ممنوع کنند و وضعیت مصطفی عزیزی و سعید ملک‌پور، دو تبعه ایرانی مقیم کانادا که هم‌اکنون در ایران زندانی هستند، به فراموشی نسپارند. 
زهرا کاظمی، روزنامه‌نگار ایرانی-کانادایی بود که «به گفته نمایندگان مجلس ششم»، در زندان اوین توسط سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران کشته شد.
پرس تی‌وی، تلویزیون ماهواره‌ای و انگلیسی زبان جمهوری اسلامی نیز به دلیل پخش اعترافات تعدادی از زندانیان سیاسی در ایران، از سوی اتحادیه اروپا در لیست ناقضان حقوق بشر قرار گرفته و تحریم شده بود. 
آقایان عزیزی و ملک‌پور نیز مدتی است که به اتهامات مختلف در ایران زندانی هستند. 
روابط ایران و کانادا پس از کشته شدن خانم کاظمی تاکنون، بسیار متشنج بوده و دولت‌های مختلف این کشور، مواضعی سرسختانه علیه جمهوری اسلامی به خصوص در حوزه حقوق بشر داشته‌اند. 
وزارت امور خارجه کانادا در ‌‌نهایت در شهریور ۱۳۹۱ سفارت این کشور در تهران را تعطیل کرد و با توصیف کارمندان سفارت جمهوری اسلامی در اوتاوا به عنوان «عناصر نامطلوب» به آن‌ها پنج روز فرصت داد تا کانادا را ترک کنند. 
این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران نیز با رد اتهامات کانادا، این کشور را به نقض حقوق بشر و به خصوص حقوق بومیان این کشور متهم می‌کند. 
در نامه اخیر ایرانی‌تبارهای کانادایی و ایرانیان مقیم این کشور، با تمجید از «ارزش‌ها و اصول» کانادا، از نخست‌وزیر آینده این کشور خواسته شده تا «به صورت قاطع و مصرانه پیگیر وضعیت وخیم حقوق بشر در ایران» باشد. 
کانادا در شمال آمریکا بیش از ۳۵ میلیون جمعیت دارد و از مرفه‌ترین و آزاد‌ترین کشورهای جهان به شمار می‌آید. 
شهرهایی مانند تورنتو و مونترئال که از بزرگ‌ترین شهرهای کانادا محسوب می‌شوند، معمولاً توسط نهادهای بین‌المللی و رسانه‌ها به عنوان برخی از بهترین شهرهای دنیا برای زندگی معرفی می‌شوند. 
در سال‌های اخیر ده‌ها هزار ایرانی به کانادا مهاجرت کرده‌اند و این کشور را به یکی از بزرگ‌ترین اهداف مهاجرتی ایرانیان تبدیل کرده‌اند.
لینک:

Friday, October 9, 2015


اطلاعيه نخست کارزار برای افشای نقض حقوق بشر در ج. ا. در روند سی ویکمین اجلاس شورای حقوق بشر

هم میهنان عزيز،

از روز دوشنبه ۲۹ فوریه  ۲۰۱۶ (۱٠ اسفند ۱۳۹۴ سی و یکمین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در شهر ژنو آغاز می شود و تا ۲۵ مارس ۲۰۱۶ (۶ فروردین ۱۳۹۵ ادامه خواهد يافت.

از کليه هم ميهنان در تمام نقاط دنيا که به نقض حقوق بشر در ايران معترض هستند تقاضا می شود که کوشش های خود را برای روشنگری درباره موارد نقض حقوق بشر در کشورمان و افشای آمران، عاملان و حاميان آن همآهنگ کنند.
ما با برگزاری احتمالی اجلاس های جانبی (موازی) در شورای حقوق بشر و احتمالا تجمعاتی در برابر مقر سازمان ملل متحد در شهر ژنو، تلاش می کنیم که همزمان با سی ویکمین اجلاس شورای حقوق بشر کارزاری را برای افشای موارد عديده نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی در جهت حفظ و ارتقاء حقوق بشر در ایران، تدارک ببینیم.

در این دوره نیز تسهیلات محدودی برای سفر به ژنو و اقامت در این شهر برای تعداد محدودی از شرکت کنندگان در این کارزار در نظر گرفته شده است. شرکت های هواپیمایی گوناگون از بسیاری از شهرهای اروپا در صورتی که بلیط هواپیما در زمان مناسبی تهیه شود، قیمت های مناسبی را برای سفر به ژنو ارائه می کنند.

جهت همآهنگی های ضرور از علاقه مندان به مشارکت در سازماندهی  اين کارزار دعوت می شود که در اجلاس پالتاکی که در روز پنج شنبه ۸ اکتبر ۲۰۱۵ (۱۶ مهر ماه ۱۳۹۴)  در ساعت ۲۱ به وقت اروپای مرکزی در تالاری در آسیا-پاسیفیک، گروه ايران با نام 

HRC IRAN  Geneva

و با کد ورودی

312925

برگزار خواهد شد، شرکت کنند.

۷ اکتبر ۲۰۱۵ (۱۵ مهر ماه ۱۳۹۴)

تدارک دهندگان کارزار برای افشای نقض حقوق بشر در ج. ا. در روند سی و یکمین اجلاس شورای حقوق بشر 


Monday, September 14, 2015

دولت دهم …….دولت شیادان که دولت تایید شده خامنه ای بود …….دولت شارلاتان ها ……..پولهای مردم را بردند و خوردند و …..دولت موفیا ها ……..و حقوق مردم ایران

مشاور رئیس‌جمهور در گفت‌وگو با «شرق» مطرح کرد
هشدار درباره سرنوشت بابک زنجانی
مرجان توحیدی و سعيد سيف: ترکان تکذیب می کند و هشدار می‌دهد. مشاور روحانی هم هرگونه دیدار با وکیل بابک زنجانی را تکذیب می کند هم هشدار می‌دهد که باید مراقب بود تا اتفاقی برای بابک نیفتد. این در حالی است که وکیل بابک زنجانی که به خبرگزاری تسنیم گفته است که ترکان را در پرواز تهران-قشم دیده و ملاقات کوتاهی با او داشته است.
فقط ٢٠ روز به روز موعود مانده است؛ ٢٠ روز دیگر بابک زنجانی باید در دادگاه حاضر شود تا درباره بازپس‌ندادن دو‌و‌نیم میلیارد دلار بدهی به وزارت نفت محاکمه شود؛ بدهی‌ای که البته مرجع آن، وزارت نفت است؛ اما درواقع پول فروش نفتی است که به کشور عودت داده نشده است. حالا با آغاز روزشمار حضور زنجانی در دادگاه، وکیل او یعنی رسول کوهپایه درباره مواجهه خود با ترکان در هواپیما این‌چنین گفته است: چندین ماه پیش در پرواز تهران ــ قشم، آقای ترکان را در هواپیما دیدم. خدمت وی رسیدم و نامه‌ای را به او تقدیم کردم مبنی بر اینکه راهکاری برای تسریع در بازپرداخت بدهی‌های موکلم وجود دارد. در این دیدار کوتاه، برای تبیین جزئیات این مسئله، از آقای ترکان درخواست ملاقات حضوری کردم که متأسفانه تا این لحظه این امکان فراهم نشده است. اکبر ترکان اما در گفت‌و‌گوی خود با «شرق»، اظهارات وکیل «بابک زنجانی» را تکذیب کرد و گفت: «نه ایشان را دیده‌ام و نه ایشان را می‌شناسم و هیچ ارتباطی نداشتم و قرار ملاقاتی هم نگذاشته‌ام». «ترکان» در ادامه گفت: «هیچ قولی به هیچ‌کس و هیچ واسطه‌ای نداده‌ام». او اضافه کرد: «مسئول پیگیری پرونده‌های فساد، آقای جهانگیری است و به نظر من بابک زنجانی به یک مافیای فساد وصل است. باید مراقب باشیم که برای او اتفاقی نیفتد یا خبر ناپدید‌شدن او را به ما ندهند. چون زنجانی آدمی یک‌لاقبا نیست که دو میلیارد دلار پول نفت در اختیار او قرار بگیرد». ترکان افزود: «او صد‌درصد پشتیبان مالی و از جنس از‌ما‌بهتران دارد». او با تأکید مجدد بر مراقبت از زنجانی گفت: «باید مواظب باشیم که اتفاقی برای او نیفتد و اموال دولتی را پس بگیریم». «ترکان» ادامه داد: «اینکه من یا مقام دولتی قول دهد که پرونده را حل یا پیگیری کند، کذب محض است».
ترکان قبلا هم در گفت‌و‌گو با سایت جماران  درباره زنجیره‌ای صحبت کرده که زنجانی یک نقطه آن است. ترکان در این گفت‌و‌گو حتی از احتمال حذف زنجانی به‌وسیله این زنجیره خبر داده بود. او در گفت‌و‌گوی خود با جماران گفته است: «بابک زنجانی یک آدم نیست، یک جریان است. مگر به قول آقای زنگنه ممکن است میلیاردها دلار نفت خام را تحویل یک آدم یک‌لاقبا بدهند!؟ این زنجیره‌ای است که از داخل کشور ما شروع می‌شود و تا خارج امتداد می‌یابد. این زنجیره کشف نشده است؛ یعنی فردی به نام بابک زنجانی همه‌چیز نیست؛ شاید دستگاه‌های اطلاعاتی‌-‌امنیتی ما بیشترین کوشش خود را می‌کنند تا مبادا آن زنجیره‌ای که بابک زنجانی به آن وصل است، او را در زندان بزند! زیرا ما یک نقطه از این زنجیره را داریم و اگر آنها این یک نقطه را بزنند همه زنجیره گم‌و‌گور و باعث می‌شود دیگر به جایی دسترسی نداشته باشیم و پولمان گم‌و‌گور شود. حلقه‌های این زنجیره به هم متصل است؛ مگر می‌شود ٢,٦ میلیارد دلار به یک فرد یک‌لاقبا داده شود». اما حالا وکیل مدافعش تأکید دارد که نمی‌توانند این بدهی را بازپرداخت کنند. او به تسنیم گفته است: «متأسفانه یکی از سایت‌ها نوشته که ما امکان پرداخت بدهی‌ها را داریم در‌حالی‌که اصلا این‌گونه نیست. ما دادگاه را نیز در خصوص کم‌و‌کیف و چگونگی راهکار بازپرداخت بدهی‌های موکلم در جریان گذاشتیم». بیژن زنگنه، برای اولین‌بار در دولت روحانی از بدهی زنجانی به وزارت نفت خبر داده و گفته بود او به هر ایرانی ١١٠ هزار تومان بدهکار است. مردی که در جریان واسطه‌شدن برای فروش نفت ایران، امضای چهار عضو کابینه دولت دهم را پای اعتبارنامه‌اش دارد، آن هم در‌حالی‌که پیش از ورود او به ماجرای نفت، ١٥ پرونده تخلف باز داشته است. جهانگیری هم درباره رقم تخلفات زنجانی چنین گفته بود: «در بحث فساد آقای بابک زنجانی در حوزه نفت، چهار میلیارد دلار از پول نفت را گرفته است. دو میلیارد دلار نیز به‌همین‌ترتیب گرفته تا به طرف پیمانکار بدهد. اکنون نه آن چهار میلیارد را به دولت و نه آن دو میلیارد دلار را به پیمانکاران داده است. او دومیلیاردو ٧٠٠ میلیون دلار به دولت بدهکار است که این مبلغ نزدیک به ٨ هزار میلیارد تومان می‌شود. دراین‌میان او از سازمان تأمین اجتماعی نیز ٣٠ هزار میلیارد تومان پول گرفته که آن را نیز پرداخت نکرده است. اکنون او هیچ ردی از این پول‌هایی که گرفته برجا نگذاشته و دست همه خالی است».
زمان به‌سرعت برای بابک زنجانی و وکیلش در حال سپری‌شدن است و آنها به هر ریسمانی چنگ می‌زنند تا قبل از یازدهم مهر و برگزاری دادگاه، بتوانند موضوع را حل‌و‌فصل کنند، ازجمله خبرسازی دیدار با ترکان. بااین‌حال، هم وکیل زنجانی خواستار برگزاری علنی دادگاه است و هم وکلا و نمایندگانی که پیگیر موضوع زنجانی در مجلس بوده‌اند. دادگاهی که علنی برگزار شود تا سیه‌روی شود هر که در او غش باشد.

Link:
http://www.sharghdaily.ir/News/73419/