پاره ی سیزدهم
راههای تکامل نظریه های حقوق بشر در ادبیات و گذر تاریخ
آراز م. فنی
De mänskliga rättigheternas väg, genom historien och litteraturen
Professor Ove Bring :نویسنده
اقتباس و تالیف: آراز م. فنی
جمع بستی از مقاله ی پیشین:
در مقاله ی پیشین به بررسی قوانین اسلامی، بردباری پاره ائی از حکومتهای اسلامی در قرن 16-15 میلادی با پیروان سایر مذاهب در مناطق تحت سیطره ی خود، از آن جمله حکومت عثمانیها، بخصوص در دوره سلطان محمد فاتح، دوره ی حکومت اکبر جلال الدین شاه نواده ی ببیر(بابر) شاه، شاه مغول تبار در هندوستان که مذهب و قوانین ابداعی ایشان در رابطه با حذف مالیاتهای مجازاتی به سایر مذاهب و اقلیتها اهمیت داشت پرداختم.
بردباری در سطح پیشرفته و رفتار نسبتن برابر با همه شهروندان بدون در نظر گرفتن، مذهب و یا سایر تعلقات هویتی، سیاست رسمی اکبر شاه بود. همین سیاستها کم یا بیش در دوره ی حکومت صفویها (دوره ی شاه عباس) و مملوکهای مصری هم پیش برده می شد. دلایل اینکه چرا حکومتهای اسلامی در کشورهای بزرگ نامبرده نسبت به سایر کشورهای مجاور بردبار تر بودند و به لحاظ اقتصادی نیز مرفه، هنوز برای من مشخص نیست. و متاسفانه مطالعاتی که این موارد را بررسی کند نیز ندیده ام (این نه به این دلیل که وجود ندارد) بلکه من امکان دسترسی به آنها را نداشتم.
شرایط و تضاد فعلی بین اسلام بنیادگرا و مسحیت و یا غرب و شرق را به کنار می گذاریم و به می گردیم. به اروپائی که به تدریج اسلام را در اسپانیا به عقب نشینی وامیدارد و در اسپانیا و پرتقال بزرگترین حادثه تاریخی قرن یعنی مسافرتهای انکشافی کلمبوس و یا سایر کاشفین فرم می گیرد. قبل از آن سفر تاریخی مارکوپولو به چین از طریق جاده ی ابریشم و دستآوردهای گوناگون این سفرکه قبل از سایر حرکتهای انکشافی صورت گرفت. این مجموعه ولی شروعی بود بر مردمشناسی استعماری کشورهای غیر اروپائی. میدانیم که مجموعه ائی از نیروهای غربی شامل نمایندگان حکومتها، تجار که توسط میسیونرهای مذهبی و ماجراجویان همراهی می شدند به سوی آمریکا، افریقا و هندوستان و آسیا جنوب شرقی برای تبلیغ مسیحیت و نیز تجارت روی آورند. بیش از پنج قرن استثمار مناطق غیر اروپائی بعد از این حوادث شروع می شود. زمان، سالهای بعد از 1450 است.
باید تاکید کنم که قبل از رنسانس علمی تغییر و تحولاتی در اروپا روی داد بسیار قابل توجه است! این بدین جهت که نمونه های دیگر امکانات کافی برای ادامه رشد و توسعه را نتوانستند تامین کنند. برای مثال کشورهای نامبرده در بالا. بهر صورت در اروپا طبقه های جدید شکل گرفت یا در حال شکل گرفتن بود که از آنها با عنوانهای صنعتگران، بورژواها و پیشه وران نام برده شده است. در انگلیس و هلند زمینداران کوچک و متوسط شروع به تولید وسیع و برای فروش محصولات خود پرداختند. تاجران و سرمایه داران کوچک (خرده بورژواها) شروع به رشد می کنند. پژوهشگران و محققین کمتر مورد آزار و اذیت قرار می گیرند. به بیان بهتر بعد از جنگهای صلیبی کلیسا و حکومت قدرت و کنترل سابق را روی مردم ندارد. تعداد شهرها زیادتر شده وجمعیت شهرهای مادر/مونوپول اقزایش می یابد.
Manga Carta
در همین دوره موازی با حرکتهائی اجتماعی از پائین به بالا که در تقابل با کلیسا و قدرت سلطنت بود طبقات و گروههای نامبرده در بالا یعنی تولیدکنندگان محصلات کشاورزی و دامداری و محصولات نیمه صنعتی برای تضمین حقوق خود دست به اقداماتی می زنند. این مورد بخصوص در مورد انگلیس صادق است. این حرکتها در تکامل حقوقی و قانونی خود توانستند به ایجاد دولتهای قانونمند فرا رویند. انگلستان و بخشی از مردم انگلیس از پیشروان این روند بودند. به بیان درست تر انگلیس اولین کشوری بود که با تصویب قوانین محلی و سراسری به تنظیم روابط گروههای مختلف اجتماعی اقدام کرد!
از آغاز قرون وسطی یعنی سالهای 400 میلادی به بعد، در جنگهای داخلی و تضاد بین سلطنت، فئودالها و اشراف همراه با کلیسا، بر علیه مردم، قدرت کلیسا در خیلی از جا ها بر سایر گروه ها می چربید. این یکی از دلایل مهمی بود حکومت با مذهب در آمیخت. اولین حکومتهای دینی در ایتالیا و سایر مناطق اروپائی از جمله اسپانیا، پرتقال و مناطق مرکزی اروپا بوجود آمد. در ایتالیا، اسپانیا، فرانسه که با شکست امپراطوری رم از ژرمن ها قدرت زیادی گرفته بودند کلیسا در اختلافهای بین مردم و مردم با سلطنت و اشراف مداخله کرده، حقوق و قوانین صادره رنگ مذهبی داشتند.
بعد ها در سال 1200 حقودانان اشراف و ملکدران کوچک به تهیه زیربنای قوانینی پرداختند که بعد از درگیریها و مذاکرات زیاد در سال 1215 به تصویب رسید. دلیل اصلی تدوین این منشور، اختلاف بین پاپ اینوسنت سوم، بارونها، اشراف انگلستان و پادشاه انگلستان بر سر میزان و حد قدرت پادشاه بود. ماگنا کارتا پادشاه را وادار میساخت که بخشی از حقوق خود را به سایر گروههای اجتماعی و مردم واگذار کند
سلطنت را مجبور می کرد که به تشکیلات قانونی احترام بگذارد و قبول کند که قانون بر ارادهٔ شخصی او ارجحیت دارد. از این قوانین با عنوان “ماگنا کارتا” یاد شده است. ماگنا کارتا اولین قانون عمومی در انگلستان است که جان اول، پادشاه وقت انگلستان را موظف به احترام به برخی رویههای قانونی مشخص، و پذیرفتن این موضوع نمود که قدرت او توسط قانون محدود خواهد شد. از این رو منشور کبیر به یکی از مهمترین اسنادی بدل گشت که در یک روند تاریخی به ایجاد حکومت مشروطه در جوامع انگلیسی زبان (ملتهای کامن ولث) انجامید.
کامن لاو که بخشهائی از آن بعنوان مصوبه قانونی، هنوز هم مشمولیت دارد و در دادرسی ها استفاده می شود تکامل منطقی ماگناکارتا است. در منشور کبیر آمده است: “حق و عدالت در برابر هیچ ارادهای نباید زایل شود، آن را در برابر هیچ ارادهای انکار نمیکنیم و اجرای آن را به تأخیر نمیاندازیم”. ماگناکارتا با توجه به اینکه ایلات متحده ی آمریکا تا زمان استقلال بخشی از انگلیس بود، در نوشتن قانون اساسی خود از آن استفاده کرد.
مگاناکارتا (منشور کبیر آزادی) به طور ضمنی استقلال قضات و در عین حال حقوق افراد را به رسمیت شناخت. تاکید این که افراد تا زمانی که حکم نگرفته اند، اتهامات نمی تواند مانع آزادی آنها باشد! ماگنا کارتا گرچه باعث تغییر سریع در رفتار و موقعیت پادشاه انگلستان نشد، اما نقطه آغازی بود برای کنترل حکومت، تکامل نظام پادشاهی در بریتانیا، پیدایش ایدهٔ حکومت مشروطه سلطنتی و تأسیس مجلس اعیان بود. تغییرات بعدی و تأسیس مجلس عوام موازنه قدرت را به سود مردم تغییر داد.
بدین ترتیب آنگلستان پیشتاز حرکتهای سیاسی شد که به تنظیم قدرت سیاسی در اروپا و شاید بقییه جهان منجر شد. این شرایط ویژه شروعی بود برای تدوین و تصویب قوانین نسبتن سکولار. منظور من این نیست که انگلیسی ها مردمان ویژه ائی هستند و برتری نسبت به سایرین دارند و همچنین بر این باور نیستم امکان تدوین چنین قوانینی در کشورهای دیگر امکانپذیر نبود و یا نیست؛ برعکس از تجربه ی تکامل علوم و جوامع انسانی هزاران مثال آورد که نشانگر این است که اختراعات، اکتشافات و دستآوردهای قانونی و راهکار های حل مشکلات اجتماعی، سیاسی و طبیعی تقریبن همزمان در خیلی از جا ها اتفاق افتاده است.
ولی آنچه که برای من اهمیت دارد بررسی شرایط مشخص آن زمان، شاخص هائی که بر جامعه حکمروا بود و مقایسه ی توسعه و رشد اجتماعی انگلیس با سایر کشورها برای درک و کشف این ویژه گیها است که می تواند ما را به درک مکانیسمهای تغییر آشنا کند. بارینگتون مور جوان جامعه شناس و پژوهشگر آمریکائی کتاب و تحقیق بسیار مناسبی دارد که می تواند مورد استفاده باشد. بارینگتون مور در پژوهشهای خود به روند تکامل دموکراسی در کشورهای انگلیس، فرانسه، روسیه، چین و ژاپن می پردازد.
در این پژوهش” ریشه های اقتصادی دیکتاتوری و دمکراسی” بارینگتون مور از موارد توسعه اقتصادی/اجتماعی نام می برد که عبارت هستند از: تصویب ماگناکارتا و تنظیم روابط قدرت، رشد کشاورزی که بوسیله ی زمینداران و دامداران خرده پا صورت می گرفت، پرورش گوسفند، تولید پشم و فرآورده های پشمی، صدور و فروش آنها، رشد صنتعگری و پیشه وران بعنوان طبقه و در نهایت بوجود آوردن سرمایه داری.
از طرف دیگر به جنگ داخلی تضعیف سلطنت و رابطه ی زمینداران با شاه و تضاد حکومت با اشراف و زمینداران بزگ در رشد دمکراسی نیز مورد توجه قرار می گیرد. به این ترتیب سه عامل یعنی انباشت ثروت و فروش محصولات کشاورزی، رابطه ی دربار با زمینداران کوچک و حمایت از پیشه وران و کارخانه داران که در حال شکل گرفتن بودند و ضعیف بودن قدرت دربار ویژه گی رشد انگلیس را توضیح می دهد. این موارد در کشورهای دیگر به گونه ی دیگر و یا برعکس بود.
دینامیک و دیالکتیک تکامل در قرون وسطا و پیش از رنسانس علمی
در طول تمامی دوره طولانی قرون وسطا تضاد بین اقشار گوناگون جامعه، حکومت، کلیسا و پیروان کلیسا در اروپایی که وارد هزاره ی دوم میلادی شده بود باعث ایجاد مقاومت، و ایستادگی مردم در مقابل دیکتاتوری مذهبی و حکومتها شد. همانطوریکه قبلن نوشتم حکومت کلیسا با همگامی سیاست در قرون وسطا از تاریکترین دورهای تاریخ انسانی و یک فاجعه برای بشر و حقوق بشر بود. ترکیبی از قوانین مسیحی، طبیعی و آئینهای محلی بر مردم حکومت می کرد. ولی زندگی اجتماعی و قوانین مسلط بر جامعه ها همیشه حکم بر حرکت، پویائی، تکامل داشته و خواهد داشت. خطر اسلام و خطرهای طبیعی (خشکسالی ها، طاعون، وبا و جنگهای داخلی) در نهایت و بتدریج کاهش داشته و با رشد تجارت، افزایش محصولات کشاورزی و انباشت سرمایه و اقزایش تولید کالاهای نیمه صنعتی، زندگی مردم در اروپا را دگرگون کرد.
رشد طبقات جدید چون صنعتگران، پیشه وران، تاجران، کارخانه داران منجربه رشد تضادهای جدید گروه های اجتماعی جدید شد که از آن جمله می شود از طبقه ی کارگر و یا کارگران فصلی در زمینهای بزرگ کشاوری نام برد. البته این طبقه هنوز هویت طبقاتی و سازمانها مخصوص بخود را ایجاد نکرده بود و بیشتر روشنفکران بودند که این طبقه و سایر مردم زیر ستم را نمایندگی می کردند. در کنار این طبقه خرده بورژوازی و بورژوازی کوچک نیز شروع به رشد کرد. هر دوی این طبقه در درون طبقه ی متوسط تازه ایجاد شده جای می گرفتند.
اگرچه صنعت چاپ، موتورهای بخاری، استفاده از باروت قبلن در کشورهای دیگر کشف، ساخته و استفاده شد بود برای مثال چین و کره، با افزایش روابط تجاری که اعراب پیشرو سیاحانی اروپائی چون مارکوپولو خیز جدیدی داشت. استفاده از رودخانه های داخلی اروپا و کشتیهای بزرگ دریانوردی در گسترش فروش این ساخته ها و صنایع نقش جدی در تغییر و تحولات صنعتی و تولیدی اروپا داشتند. فراموش نکنیم که اروپا جنگهای داخلی زیادی را از سر گذرانده است. جنگهای صد ساله سی ساله و پانزده ساله از آن جمله هستند. اگر جنگ جهانی اول و دوم را هم به این موارد اضافه کنیم لیست دوره های بحران در اروپا بیشتر از دوره های ثبات است.
پاره ائی از پژوهشگران سیاسی معتقد هستند که یکی از دلایل رشد صنایع و تکنیک در اروپا (بطور مستقیم و یا غیر مستقیم) همین جنگها و تضادهای گوناگون در شروع دهه ی دوم میلادی بود. آنها می گویند، علیرغم خرابی ها و کشتار مردم ذر حنگها، جنگ می تواند نتایج خوب اجتماعی، علمی و تکنیکی بهمراه داشته باشد. با اشاره به راه کارهای حل اختلاف ادعا می شود که جنگ در تکامل حقوق مدنی و سیاسی نیز تاثیر دارد.
از آن جمله است تنظیم قوانین جنگی، قوانین مربوط به کشترانی، تعیین حدود آبهای دریائی، رفتار با اسیران جنگی، تضمین امنیت شهروندان عادی و سیویل در هنگام جنگ و مصونیت مردم از درگیری های نظامی چند مثال است که ارایه می شود. جنگهای اروپائی عمدتن بین ژرمنها، فرانکها، ساکسونها، فلاندرها، اسپانیائیها باهم و از یکطرف و نبرد این ها با ترکها، مسلمانها، مغولها و اسلاوها از طرف دیگر تاریخ یک قرن تکامل اروپا را رقم زده است.
بهر صورت در اروپای قبل از رنسانس تمامی شرایط برای یک خیز سیاسی، اقتصادی، تکنیکی و حقوقی آماده شده بود. کشورهای بزرگ اروپائی از جمله اسپانیا، پرتقال، هلند، فرانسه و بخصوص انگلستان در این خیز بزرگ نقشهای مهمی داشتند. ایتالیا نیز در رنسانس علمی نقش ویژه ائی ایفا می کند. مهاجرت صنتعتگران، دانشمندان، نقاشان و فیلسوفان بعد از اشغال قسطنطنیه به ایتالیا برای همه مشخص است. البته بعدها به لیست باید پروس/آلمان و بلژیک را نیز اضافه کرد. روسیه همانطوریکه در تاریخ آمده بعنوان یک بدیل و نونه ی توسعه اجتماعی/اقتصادی هم در بعد از رنسانس عمل کرده و هم در سالهای قبل و بعد از جنگهای جهانی.
شرایط عمومی دینهای بزرگ و حقوق مدنی
دینهای بزرگ موجود که هزارها سال است بخش جدی زندگی مردم و روابط بین مردم با حکومتها را تعین می کردند/می کنند تاثیر بسیار جدی در تعریف روابط سیاسی و اجتماعی داشتند/دارند و آنها در چند مورد نقاط مشترک دارند:
بودیسیم، هندوئیسم، یهودیت، مسیحیت و اسلام در سالهای ابتدائی حیاط خود از ستمدیدگان، گرسنه ها، بی خانمانها دفاع می کردند و رئوفت، ملایمت و مهربانی از رئوس آئینهای این مذاهب بود و اولین کسانی که به این مذاهب گرویدند صاحبان فقر و ستمدیدگان بودند و نه ثروتمندان. همه ی این دینها مریدان و پیروان خود را به ساده زندگی کردن دعوت می کردند. و حتی آنها را از داشتن ثروت منع می کردند. مالکیت بطور عموم در این مذاهب مذموم شمرده می شد. استدلال می شد که داشتن و مالک بودن بندگان را از عشق ورزیدن به خدا، از انسان نیکو شدن باز می دارد.
بدین ترتیب اگرچه بعدها دفاع از مالکیت که در مواردی در تورات، انجیل و قران محترم شمرده می شود (ثروتی که با کار شرافتمندانه کسب شده) ولی در حقوق مدنی آئین بودائی؛ هندوئیسم، یهودیت، مسیحیت و اسلام اولیه، از مستضعفها دفاع می کردند تا صاحبان زور و سرمایه. در مسیحیت تا اوایل قرن 10 میلادی این تفکر غالب بود.
بدین ترتیب حقوق به معنی متعارف امروزی تا شروع رنسانس بغیر از آن مواردی که به مجازات گنهکاران مربوط بود بیشتر حقوق مدنی بود تا دفاع از یک سیستم اقتصادی چون سرمایه داری و یا بازار آزاد. یعنی دینهای تا آن زمان موجود بیشتر پیامهای اجتماعی و فرهنگی داشتند تا اقتصادی.
در اواخر قرون وسطا و مرحله ی ورود اروپا به رنسانس علمی/فرهنگی نگرش مردم به زندگی و حقوق خود عوض شد. نظریه پردازانی چون لوتر و کالون نقش مهمی در آعاز نگرش جدید به اقتصاد و سرمایه بازی کردند. شکل گرفتن پرتستانتیسم در اروپا! طبقه/طبقات جدیدی شکل گرفت که قبلن وجود نداشت و یا مشخصات، هویت و رلهای اجتماعی مدرن را نداشتند. یک از این طبقه ها که نقش مهمی در تغییر و تحولات سیاسی بازی کرده طبقه متوسط که شامل کارمندان اداری، روشنفکران، زمینداران کوچک و پیشه وران بودند.
در توضیح تاریخ سیاسی و در بررسی روابط بین الملل، این دوره از تکامل تاریخ اروپا، از اسپانیا و پرتقال بعنوان اولین هژمونهای سیاسی و نظامی بزرگ دوره ی رنسانس نام می برند. بعد هلند جای این کشورها را گرفته و سپس انگلیس با گامهای بسیار سریع به امپراطور جهانی تبدیل می شود. فرانسه بعنوان رقیب انگلیس عمل می کرد. در رابطه با هژمونی سیاسی و فرهنگی جهانی من از تعریف گرامشی فیلسوف مارکسیست ایتالیائی از رهبری استفاده می کنم. بنظر گرامشی باید بین رهبری توام با هژمونی و نوع رهبری دیکتاتوری فرق گذاشت. هژمونی سیاسی با موافقت دولتها و نیروهای دیگر انجام و صورت می گیرد. رهبری فرهنگی! در صورتیکه دولتها و نیروهای دیکتاتور/اقتدارگرا بجای رهبری و مشارکت دادن سایر نیروها از سرکوب و زور برای پیش بردن سیاستهای خود استفاده می کنند!
با این مقاله بررسی حقوق بشر قبل از رنسانس علمی در اروپا و پاره ائی از کشور های دیگر پایان می یابد. در مقاله های بعدی به رنسانس علمی و نتیج آن روی سیاست و سپس به بررسی عصر روشنگری و نظریه های پیشروان دموکراسی و حقوق بشر خواهم پرداخت.
آراز فنی/سوئد
آپریل 2017
No comments:
Post a Comment