مذاكرات اتمى و سرگشتگى فعالان حقوق بشر
سه شنبه 31 مارس 2015
مهرانگیز کار
حقوق بشر با وجود فضای ملتهب سیاسی که درگیر با مذاکرات هسته ای شده، سایه نشین می شود؟
تحریم های سال 2011 کمر حکومت را شکسته. ایرانیان که تا پیش
از آن زیر بار سنگین سوء مدیریت حاکمان، خم شده بودند، پس از آن به خاک
سیاه نشستند و بازمانده طبقه متوسط در حال احتضار است.
بحران حقوق بشر لحظه به لحظه قربانی می گیرد. دارها برپاست.
زندان ها از آن چه بود بدتر شده است. حق حیات بی مقدار است. امنیت قضائی بی
معناست. حریم خصوصی زیر تفتیش ماموران حکومتی است. دانشگاه در تسخیر یک
تفکر سیاسی است. آزادی بیان و بعد از بیان منتفی است. زیر 18 ساله ها
همچنان مسئولیت جزائی دارند. دخترکان از 9 سالگی به سال هجری قمری و پسران
از 15 سالگی به سال هجری قمری، در دسترس ضابطان دادگستری و ماموران اجرای
احکام و در خطر تحمل مجازات های سنگین و خفت بار مندرج در قانون مجازات
اسلامی به سر می برند. محاکمات منصفانه نیست. حق دفاع از متهم متزلزل است.
وکیل دادگستری امنیت شغلی ندارد. مطبوعات فاقد ثبات است. چندین نهاد امنیتی
در کمین صاحبان اندیشه های متفاوت و متنوع سیاسی در کار شنود گذاری و
تحقیقات محسوس و نامحسوس هستند، سوای یک اندیشه سیاسی، که عموم مدیران فاسد
و مفسد به آن تظاهر می کنند. اقلیت ها از هر دسته و گروه دینی و قومی و
جنسی و جنسیتی، در آتش تبعیض و ظلم می سوزند. در این حال و احوال بزرگان
حکومت که پاشنه آشیل شان مثل هر حکومت مطلقه ای، پاسخگو شدن پیرامون حقوق
بشر است، کتمان نمی کنند که جان شان به جان ظلم و ستمگری به شهروندان بسته
است و هرگاه دستی قدرتمند از آستین در آید و آن ها را بازخواست کنند، مثل
موم آب می شوند.
علی اکبر ولایتی، پزشک اطفال، مشاور امور بین الملل رهبر،
صبح روز دوشنبه 10 فروردین که آهنگ مذاکرات تند و نفس گیر بود، در سایت آیت
الله خامنه ای در مصاحبه ای، از احتمال پاسخگو شدن نسبت به نقض حقوق بشر،
اعلام دلواپسی کرد و گقت:
" وقتی آنها تصور کنند با استفاده از فشار، توانسته اند ما را
ملزم به عقب نشینی در موضوع هسته ای کنند، همین ابزار فشار را در موضوع
موشکی هم به کار خواهند برد. کم کم موضوع حقوق بشر را هم پیش می کشند و
مثلا می گویند چرا شما به بهائی ها آزادی نمی دهید؟ آزادی به بهائی ها یعنی
این که آنها را آزاد بگذاریم تا بتوانند برای رژیم صهیونیستی جاسوسی کنند.
چون ارتباط بهائیت با رژیم صهیونیستی بر کسی پوشیده نیست. اصلا مرکز
بهائیت در سرزمین های اشغالی است. یا می گویند در داخل کشور چرا احکام شرعی
را اجرا می کنید و امثالهم."
این پزشک اطفال با ارائه یک مثال عوامفریبانه، که بکلی فاقد
اعتبار تاریخی است، نقض حقوق بشر را در نقض حقوق بهائیان خلاصه کرد و از
رنجی که اکثریت شیعه اثنا عشری و اهل تسنن از نقض گسترده و قاعده مند حقوق
بشر تحمل می کنند، چیزی نگفت. بدون نگرانی از عاقبت کار آدرس غلط تاریخی
داد. ولایتی خوب می داند به قدری نقض حقوق بشر در کشور دهشتناک است که احدی
از آن همه اساتید تاریخ و دین و حقوق، از ترس یقه اش را نمی گیرند و از او
نمی پرسند مبانی تاریخی گفته هایش چیست؟ آیا بهائیان پس از تشکیل دولت
اسرائیل، در آن سرزمین بناهای مقدس خود را بر پا کردند یا پیش از آن؟ تاریخ
راوی صادقی است . زمان این انتخاب برای ایجاد ابنیه مقدس بهائیان سالها
پیش از تاسیس اسرائیل بوده است. کیست که درون کشور بتواند در برابر سخنان
عوامفریبانه ولایتی و منتشره در سایت مقام رهبری، تاریخ را به درستی روایت
کند؟ کدام از جان گذشته ای حاضر است به این پزشک اطفال بگوید نقض گسترده
حقوق بشر، همه مردم ایران را از هر طبقه با هر عقیده ( سوای عقاید ایشان )
در بر می گیرد. بهائیان تنها نیستند. ملتی در آتش قهر و غضب تازه به دوران
رسیده های جاهل می سوزند.
به نظر نمی رسد، دعای تحویل سال، امسال هم به جائی برسد و حال آقایان به سمت راست گوئی و راست کاری دگرگون بشود.
آن چه ممکن است در این روزها حالی به حالی بشود ، سیاست جهانی
است که با تمام انرژی در صدد است کار را یکسره کند و بحران هسته ای ایران
را مهار کند، البته بر پایه منافع ملی قدرت های بزرگ جهانی. در ضرورت این
مهار، چین و روسیه و امریکا و دیگران اختلاف نظر ندارند. اختلافی اگر هست
که هست، در شیوه های مهار است.
در این میان، سرگشتگی فعالان ایرانی حقوق بشر، قابل توصیف
نیست. وسط یک گازانبر قرار گرفته اند که هر دو لبه اش تیز و برنده است. هر
دو روی شاهرگ کرامت انسانی ایرانیان فشار می آورد و نمی شود از یکی برای
دور شدن از دیگری گریخت.
از نگاه سرگشته های حقوق بشر:
تحریم ( صرفنظر از خطاهای سیاسی مدیران نظام جمهوری اسلامی )
بیش از آن که حکومت های مطلقه را محدود کند، بر حقوق اقتصادی و معیشتی
مردمی که زیر سلطه این حکومت ها زندگی می کنند، حمله ور می شود. بنابراین
خواست رفع تحریم که خواست حکومت مطلقه است، خواست اکثریتی از مردم دردمند
است، خواست فعالان حقوق بشر هم هست که حق رفاه و تامین معاش و تحصیل و
درمان و تفریح و شادمانی را حقوق پایه و ابتدائی انسان می شناسند.
بنابراین فعالان حقوق بشر در یک سرگشتگی تاریخی و شاید فلسفی به دام افتاده اند:
تحریم ،حقوق معیشتی مردم را تضییع می کند و از مصادیق نقض حقوق بشر است.
تحکیم حکومتی که با مذاکره ممکن است سنبه اش پرزور بشود، این
نگرانی را تشدید می کند که مبادا حکومت ناقض حقوق بشر پس از رسیدن به توافق
با قدرت های جهانی، از آن چه تا کنون بوده بدتر شده و با آسودگی خیال
بیشتری جنایت کند.
فعال حقوق بشر، نمی تواند در شرایطی که از وضعیت نابسامان
اقتصادی بخش بزرگی از جمعیت کشور با خبر است، خواست لغو تحریم ها را که
تبدیل شده است به خواست مردم و در مواردی هم رنگ ناسیونالیستی به خود
گرفته، بی اعتبار اعلام کند.
از طرفی فعال حقوق بشر نمی تواند وضعیت نابسامان حقوق بشر و
گزارش های حقوق بشری را نادیده گرفته و از آرمان های انسانی که با خونش در
آمیخته دور بشود.
نگرانی این است که یک حکومت ناقض حقوق بشر با استفاده از
اعتماد به نفس حاصل از نتایج پیدا و پنهان مذاکرات، بیش از پیش عنان گسیخته
آدم بکشد و ستمگری کند.
نگرانی این است که این حکومت با پیشینه ای که دارد، بیش از
پیش از پاسخگوئی در برابر نهادهای جهانی حقوق بشر که حتی امریکا و اسرائیل
را بر کرسی اتهام می نشانند، سرباز زند.
نگرانی این است که لغو تحریم ها و آزاد شدن پول ها، بر کلان
دزدی ها بیافزاید و از برای چپاول این لقمه های چرب، ثروتمندان رانتی
جمهوری اسلامی، یا به جان هم بیفتند یا به آشتی برسند، شیرینی اش را بخورند
و محصول ثروت باد آورده را بین خود تقسیم کنند. در نتیجه کشور همچنان در
نظام وارداتی ضد تولید، حبس می شود . فقرا فقیرتر و شرکای آقایان به غنای
بیشتر می رسند. همچنان جای طبقه متوسط خالی می ماند و حکومت بدون مزاحمت
آنان جولان می دهد.
سرگشتگی در میانه گازانبری که فعال حقوق بشر ایرانی در آن به
دام افتاده به راستی جدی است . او با هر نگاه و برداشتی در صحنه های عمومی
ظاهر بشود، نمی تواند سرگشتگی خود را از نگاه همگان بپوشاند.
این جا دیگر حتی سخنی از بد و بدتر نیست. تحریم در مقایسه با
ضوابط حقوق بشری، در شرایطی که سفره جمعیت بزرگی از مردم خالی است ، غیر
قابل دفاع است. حتی اگر باعث نشستن دولت خودسر پیرامون میز مذاکره بشود.
اعدام و بازداشت های خودسرانه و ترتیب اثر ندادن به دادخواهی
ستمدیدگان و پاسخگو نبودن در برابر امضا ها و تعهدات حقوق بشری دولت ایران ،
قطع اعضای بدن، تنگ کردن فضای دفاع از متهمین، تفتیش عقاید شهروندانی که
قرار است طعمه امنیتی های رنگارنگ بشوند، قوانین ترویج دهنده خشونت علیه
زنان و کودکان، ایجاد انواع محدودیت ها برای مطبوعات و اجتماعات و اصناف و
فعالیت های صنفی و حزبی و تشکل های مستقل مدنی، و بسیاری دیگر، اگر زیر
پوشش گونه ای توافق هسته ای با قدرت های جهانی، کمرنگ بشود، عمده نگرانی
عمیق فعالان حقوق بشر است که در بن بست تاریخی غیر منتظره ای به دام افتاده
اند.
سرگشته ایم، بی گمان. باید صبوری کنیم تا پرده ها بالا برود و
بفهمیم کدام روش ها را باید تغییر داد و چگونه می توان از این ورطه
سرگشتگی با تمهیدات تازه ای بیرون آمد و نقض گسترده و قاعده مند حقوق بشر
توسط جمهوری اسلامی ایران را، متناسب با شرایط جدید سیاسی ایران و جهان به
چالش کشید.
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش!
No comments:
Post a Comment