آزادی بیان؛ مرزها و چالشها
جمعه ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۰۲ مه ۲۰۱۴
نرگس توسلیان
سوم ماه می، روز “آزادی
مطبوعات” نامگذاری شده است. به
مناسبت چنین روزی فرصت را مغتنم
شمردم که مطلبی در مورد آزادی بیان
بنویسم. آزادی بیان از جمله
پرمناقشهترین حقوق نه تنها در
ایران که در بسیاری از کشورهای
جهان است و بحث بر سر حدود و ثغور
آن فراوان است.
آزادی بیان هر چند جز اساسیترین حقوق شناخته شده است و ارتباطی مستقیم با سایر حقوق بشر دارد تا حدی که بسیاری بر این باوراند که بدون وجود این حق، تحقق بسیاری از حقوق (از جمله حقوق اقتصادی و سیاسی) ممکن نیست، اما درعین حال در حقوق بشر مطلق فرض نشده و محدودیتهایی برای آن درنظر گرفته شده است.
این محدودیت ها را میتوان تحت عناوین کلی احترام به حقوق و حيثيت ديگران و حفظ امنيت ملي يا نظم عمومي يا سلامت يا اخلاق عمومي طبقهبندی کرد. یعنی ایفای این حق اگر با هر کدام از موارد ذکر شده منافات داشته باشد ممنوع است. از دیگر محدودیتهای آزادی بیان هر گونه تبليغ برای جنگ یا ترغيب به تنفرملي يا نژادي يا مذهبي است. البته محدودیتی که بر آزادی بیان اعمال می شود باید متناسب باشد. به عنوان مثال مجازات سوءاستفاده از آزادی بیان نمیتواند مجازات بدنی باشد، اما عدم اعطای مجوز پخش به کتاب یا فیلمی که درمغایرت با اخلاق عمومی یا نظم جامعه است محدودیتی متناسب و قابل قبول است.
نقض آزادی بیان گاه (و البته در اغلب موارد) از سوی حکومت صورت میگیرد. در ایران آزادی بیان تحت عناوینی چون به خطر انداختن امنیت ملی، نظم اجتماعی و تحریک احساسات مذهبی از سوی حکومت نقض میشود. نقض آزادی بیان گاه با ایجاد محدودیت دراعمال این حق صورت میگیرد (مانند نویسندهای که موفق به کسب مجوز برای کتابش نمیشود) و گاه با مجازات شخص بعد از بیان صورت میگیرد. متاسفانه مجازات بعد از بیان گاه تا حد مجازات مرگ تعیین شده است. به عنوان مثال مطابق ماده ٢٦٢ قانون مجازات اسلامی اگر کسی در نوشته اش به حضرت محمد یا هر یک از ائمه توهین کند به مجازات مرگ محکوم میشود. هم چنین مطابق ماده ٢٨٦ قانون مجازات اسلامی هرکس به طور گسترده، مرتکب جرایمی از قبیل اقدام علیه امنیت ملی و نشراکاذیب شود، به گونهای که موجب اخلال شدید در نظم عمومی کشور شده، مفسد فی الارض محسوب و به اعدام محکوم میشود.
ماده فوق الذکر ماده ای بسیار خطرناک برای آزادی بیان است چه بیم آن میرود که دست قاضی را باز گذاشته تا مطلبی را که به مذاق دادگاه خوش نیامده کذب و موجب اخلال در نظم عمومی خوانده و حکم اعدام نویسنده اش را صادر کند.
اما تنها حکومت نیست که در نقض آزادی بیان شهروندانش نقش دارد بلکه در بسیاری از موارد نقض این حق توسط جامعه صورت می گیرد.
اعتراضاتی که از سمت برخی از افراد قوم بختیار به پخش سریال سرزمین کهن صورت گرفت و باعث توقیف آن شد را شاید بتوان از آخرین نمونههای سانسور مردمی دانست.
این البته اولین باری نبود که پخش سریال یا فیلمی با اعتراضات بخشی از مردم جامعه مواجه میشد. در عرصه موسیقی و ترانه نیزوضع به همین منوال است. پخش ترانه “نقی” از شاهین نجفی همزمان خشم عده ای را مبنی بر این که وی به مقدسات مردم مسلمان توهین کرده است برانگیخت و همزمان عده ای دیگر را به حمایت از وی و دفاع از حق آزادی بیان وی واداشت.
آن چه که مسلم است آن است که در حقوق بشر نه تنها انتقاد جایز است بلکه یکی از لوازم پیشرفت بشریت شمرده شده است. اما سوالی که همچنان باقی است تفاوت بین انتقاد و توهین است. این مساله به خصوص در مواردی که حساسیت بیشتری وجود دارد (مانند حساسیت دینی در جامعه مذهبی) بیشتر حس میشود.
به عنوان مثال در قلمرو دین مرز بین انتقاد و توهین کجا است؟ آیا تحت لوای آزادی بیان میتوان اجازه هر انتقادی را به دین داد یا برای پیشگیری از تحریک احساسات مذهبی جامعه باید از ورود به برخی از اصول مسلم دینی پرهیز کرد؟ در این صورت این سؤال مطرح میشود که آیا چنین ملاحظهای باید تنها در مورد دین اکثریت وجود داشته باشد و یا باید در مورد ادیان در اقلیت نیز در نظر گرفته شود؟ سؤال بعدی این که چه کسی حق تعیین اصول مسلم دینی را دارد؟
حقوق بشر اما معیار دیگری را برای تفاوت بین نقد و توهین تعیین کرده است. مطابق این معیار تفاوتی بین دین اکثریت و اقلیت و هم چنین بین اصول و فروع دین وجود ندارد بلکه آن چه که حایز اهمیت است نحوه بیان مطلب است. بنابراین مطابق این ضابطه هر قسمت ازدین از جمله اصول دین، واقعیت تاریخی، روش زندگی کردن پیامبران و امامان و … میتواند به چالش کشیده شود به شرط آن که نحوه بیان مطلب توهین آمیز نباشد. به عبارت دیگر آن چه که در حقوق بشر مهم و معیار تفاوت بین توهین و نقد است “شیوه بیان” مطلب است و نه محتوای آن.
مطابق این معیار نقدهایی که به شیوههای توهینآمیز چه در مورد احکام اسلامی وچه در مورد شخصیت پیامبر و سایر ائمه انجام میگیرد از منظر حقوق بشر پذیرفته نیست و البته طبق همان معیار نیز نقدها یا سوالاتی که به صورت غیر توهینآمیز در مورد برخی از احکام اسلامی (مانند قصاص) و یا زندگی پیامبران مطرح میشود باید تحت عنوان آزادی بیان پذیرفته شود هر چند که به مذاق برخی خوش نیاید و جز مقدسات مذهبی برخی از افراد جامعه باشد. به نظر میرسد به کارگیری این معیار از آن جهت که باب قضاوت های شخصی را بسته مفیدتر از سایر معیارها باشد و بتواند به عنوان معیاری برای تمرین آزادی بیان در جامعه در نظر گرفته شود.
آزادی بیان هر چند جز اساسیترین حقوق شناخته شده است و ارتباطی مستقیم با سایر حقوق بشر دارد تا حدی که بسیاری بر این باوراند که بدون وجود این حق، تحقق بسیاری از حقوق (از جمله حقوق اقتصادی و سیاسی) ممکن نیست، اما درعین حال در حقوق بشر مطلق فرض نشده و محدودیتهایی برای آن درنظر گرفته شده است.
این محدودیت ها را میتوان تحت عناوین کلی احترام به حقوق و حيثيت ديگران و حفظ امنيت ملي يا نظم عمومي يا سلامت يا اخلاق عمومي طبقهبندی کرد. یعنی ایفای این حق اگر با هر کدام از موارد ذکر شده منافات داشته باشد ممنوع است. از دیگر محدودیتهای آزادی بیان هر گونه تبليغ برای جنگ یا ترغيب به تنفرملي يا نژادي يا مذهبي است. البته محدودیتی که بر آزادی بیان اعمال می شود باید متناسب باشد. به عنوان مثال مجازات سوءاستفاده از آزادی بیان نمیتواند مجازات بدنی باشد، اما عدم اعطای مجوز پخش به کتاب یا فیلمی که درمغایرت با اخلاق عمومی یا نظم جامعه است محدودیتی متناسب و قابل قبول است.
نقض آزادی بیان گاه (و البته در اغلب موارد) از سوی حکومت صورت میگیرد. در ایران آزادی بیان تحت عناوینی چون به خطر انداختن امنیت ملی، نظم اجتماعی و تحریک احساسات مذهبی از سوی حکومت نقض میشود. نقض آزادی بیان گاه با ایجاد محدودیت دراعمال این حق صورت میگیرد (مانند نویسندهای که موفق به کسب مجوز برای کتابش نمیشود) و گاه با مجازات شخص بعد از بیان صورت میگیرد. متاسفانه مجازات بعد از بیان گاه تا حد مجازات مرگ تعیین شده است. به عنوان مثال مطابق ماده ٢٦٢ قانون مجازات اسلامی اگر کسی در نوشته اش به حضرت محمد یا هر یک از ائمه توهین کند به مجازات مرگ محکوم میشود. هم چنین مطابق ماده ٢٨٦ قانون مجازات اسلامی هرکس به طور گسترده، مرتکب جرایمی از قبیل اقدام علیه امنیت ملی و نشراکاذیب شود، به گونهای که موجب اخلال شدید در نظم عمومی کشور شده، مفسد فی الارض محسوب و به اعدام محکوم میشود.
ماده فوق الذکر ماده ای بسیار خطرناک برای آزادی بیان است چه بیم آن میرود که دست قاضی را باز گذاشته تا مطلبی را که به مذاق دادگاه خوش نیامده کذب و موجب اخلال در نظم عمومی خوانده و حکم اعدام نویسنده اش را صادر کند.
اما تنها حکومت نیست که در نقض آزادی بیان شهروندانش نقش دارد بلکه در بسیاری از موارد نقض این حق توسط جامعه صورت می گیرد.
اعتراضاتی که از سمت برخی از افراد قوم بختیار به پخش سریال سرزمین کهن صورت گرفت و باعث توقیف آن شد را شاید بتوان از آخرین نمونههای سانسور مردمی دانست.
این البته اولین باری نبود که پخش سریال یا فیلمی با اعتراضات بخشی از مردم جامعه مواجه میشد. در عرصه موسیقی و ترانه نیزوضع به همین منوال است. پخش ترانه “نقی” از شاهین نجفی همزمان خشم عده ای را مبنی بر این که وی به مقدسات مردم مسلمان توهین کرده است برانگیخت و همزمان عده ای دیگر را به حمایت از وی و دفاع از حق آزادی بیان وی واداشت.
آن چه که مسلم است آن است که در حقوق بشر نه تنها انتقاد جایز است بلکه یکی از لوازم پیشرفت بشریت شمرده شده است. اما سوالی که همچنان باقی است تفاوت بین انتقاد و توهین است. این مساله به خصوص در مواردی که حساسیت بیشتری وجود دارد (مانند حساسیت دینی در جامعه مذهبی) بیشتر حس میشود.
به عنوان مثال در قلمرو دین مرز بین انتقاد و توهین کجا است؟ آیا تحت لوای آزادی بیان میتوان اجازه هر انتقادی را به دین داد یا برای پیشگیری از تحریک احساسات مذهبی جامعه باید از ورود به برخی از اصول مسلم دینی پرهیز کرد؟ در این صورت این سؤال مطرح میشود که آیا چنین ملاحظهای باید تنها در مورد دین اکثریت وجود داشته باشد و یا باید در مورد ادیان در اقلیت نیز در نظر گرفته شود؟ سؤال بعدی این که چه کسی حق تعیین اصول مسلم دینی را دارد؟
حقوق بشر اما معیار دیگری را برای تفاوت بین نقد و توهین تعیین کرده است. مطابق این معیار تفاوتی بین دین اکثریت و اقلیت و هم چنین بین اصول و فروع دین وجود ندارد بلکه آن چه که حایز اهمیت است نحوه بیان مطلب است. بنابراین مطابق این ضابطه هر قسمت ازدین از جمله اصول دین، واقعیت تاریخی، روش زندگی کردن پیامبران و امامان و … میتواند به چالش کشیده شود به شرط آن که نحوه بیان مطلب توهین آمیز نباشد. به عبارت دیگر آن چه که در حقوق بشر مهم و معیار تفاوت بین توهین و نقد است “شیوه بیان” مطلب است و نه محتوای آن.
مطابق این معیار نقدهایی که به شیوههای توهینآمیز چه در مورد احکام اسلامی وچه در مورد شخصیت پیامبر و سایر ائمه انجام میگیرد از منظر حقوق بشر پذیرفته نیست و البته طبق همان معیار نیز نقدها یا سوالاتی که به صورت غیر توهینآمیز در مورد برخی از احکام اسلامی (مانند قصاص) و یا زندگی پیامبران مطرح میشود باید تحت عنوان آزادی بیان پذیرفته شود هر چند که به مذاق برخی خوش نیاید و جز مقدسات مذهبی برخی از افراد جامعه باشد. به نظر میرسد به کارگیری این معیار از آن جهت که باب قضاوت های شخصی را بسته مفیدتر از سایر معیارها باشد و بتواند به عنوان معیاری برای تمرین آزادی بیان در جامعه در نظر گرفته شود.
No comments:
Post a Comment